Friday, March 12, 2004
عزیزم عزیزم عزیزم من ساعت ها است که نشسته ام بیکار تو که میدونی چقدر کار دارم انگاری که آدما خمیر بازی باشن هی دارم با قیافه هاشون و رفتاراشون مجسمه و خونه و ساعت درست میکنم هی خرابش میکنم و دوباره روی میز قلش میدم تا صاف شه درست عین خمیر بازی رنگا قاطی میشن اونوقت هی سعی میکنم از یه خمیر بازی که معلوم نیست چه رنگیه 7 تا رنگ در بیارم آخرشم تمیز و مرتب و دراز میذارمشون تو پلاستیک، و پلاستیک رو توی مقوا یادته یه کاغذ ور میداشتی، با 24 تا مداد رنگی که یکی در میون مارکشون فرق داشت اونوقت صفحه رو پر رنگ میکردی بعد مینشستی فکر میکردی اگه میشد بری اونور نقاشی ببینی چه خبره خیلی خوب میشد؟ فکر کردی الان که تو جلسات به عنوان یه شخص مهم شرکت میکنی فرقی کردی؟ این آهنگه اصلا تموم نمیشه این زیر یه پنجره ای نارنجی مونده معلوم نیست باز کدوم گاوی داره بال بال میزنه when I need you I just close my eyes and you're right here by my side keeping me warm night and day I just hold out my hands I just hold out my hand and I'm with you darlin' yes, I'm with you darlin' all I wanna give you it's only a heartbeat away oh I need you darling Link || |