[Archive]


Friday, March 12, 2004



    عزیزم عزیزم عزیزم
    من ساعت ها است که نشسته ام بیکار
    تو که میدونی چقدر کار دارم
    انگاری که آدما خمیر بازی باشن
    هی دارم با قیافه هاشون و رفتاراشون مجسمه و خونه و ساعت درست میکنم
    هی خرابش میکنم و دوباره روی میز قلش میدم تا صاف شه
    درست عین خمیر بازی
    رنگا قاطی میشن
    اونوقت هی سعی میکنم از یه خمیر بازی که معلوم نیست چه رنگیه 7 تا رنگ در بیارم
    آخرشم تمیز و مرتب و دراز میذارمشون تو پلاستیک، و پلاستیک رو توی مقوا
    یادته یه کاغذ ور میداشتی، با 24 تا مداد رنگی که یکی در میون مارکشون فرق داشت
    اونوقت صفحه رو پر رنگ میکردی
    بعد مینشستی فکر میکردی اگه میشد بری اونور نقاشی ببینی چه خبره خیلی خوب میشد؟
    فکر کردی الان که تو جلسات به عنوان یه شخص مهم شرکت میکنی فرقی کردی؟
    این آهنگه اصلا تموم نمیشه
    این زیر یه پنجره ای نارنجی مونده
    معلوم نیست باز کدوم گاوی داره بال بال میزنه


    when I need you
    I just close my eyes
    and you're right here by my side
    keeping me warm night and day

    I just hold out my hands
    I just hold out my hand
    and I'm with you darlin'
    yes, I'm with you darlin'
    all I wanna give you
    it's only a heartbeat away
    oh I need you darling





    [Download]


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments