[Archive]


Thursday, March 04, 2004



    با یه موسقی مرموز چطوری ای که امشب و فقط امشب خواهی خوابید در آغوشم
    شاید باورت نشود، آنقدر لب گرفتن، لخت کردن و پیدا کردن سوراخ در تاریکی برایم عادی شده که وقتی بهش فکر میکنم عقم میگیره
    دوستی داشتم که میگفت انجام کارهای تکراری برای آدم دشوار میشود
    الان میفهمم چی میگفت
    برای زدن حرف های سکسی و انجام مقدمات هم آغوشی به اندازه ای اصطکاک دارم که تصور تراشیدن کوه برایم آسان تر است
    ولی با این حال تو رو بلند کردم
    به اون شماره دادم
    به این لبخند زدم
    دنبال اون یکی گذاشتم
    میدونی چرا؟
    میدونی چرا؟
    اصلا شاید تو هم برای همین اینجا خوابیدی؟


    ||