Friday, March 05, 2004
مشهدی کس بالایی از حومه ی روستای آبلنگان اومده بهم میگه: تو به خودت اجازه ی فکر کردن به حرفای دیگران رو نمیدی، برای همین هیچ وقت هیچی نمیفهمی. یه دهاتی مشتی نیست بهش بگه: آخه الدنگ پر اردک بر کانت! اون موقع که من توی حرفای دیگران خونریزی میکردم و بچم از خشکی داشت هلاک میشد تو داشتی چغندر عمل می آوردی و آواز محلی میخوندی. Link || |