[Archive]


Tuesday, March 09, 2004



    جدی جدی مثل اینکه تنها راه خوب شدن حال من اینه که کسایی که ازشون بدم میاد باهام احوال پرسی کنن
    چنان از مرتب بودن اوضاع، و عروسک هایی که دور تا دور شومینه و روی سنگ های آشپزخونه و پایین تخت و توی همه ی کمد ها رو پر کردن حرف میزنم
    که وقتی یارو میره، آه میکشم که چرا نموند و حرفام نیمه کاره موند


    ||