Tuesday, March 09, 2004
کف پوش های قهوه ای پف دار آشپزخونه ی مادر بزرگم همیشه دلیل محکمی بوده برای من همش فکر میکنم این دو تا پیرزن و پیرمرد وقتی جوون بودن روی این کف پوش پابرهنه وا میسادن و راجع به آینده حرف میزدن احمقانس نه؟ یه دلیل بوده برای اینکه زندگی انقدری که من میبینم و دوست دارم شل و زهوار در رفته و لوده نیست خیلی خیلی جدیه به اندازه ی پف های لباس عروسی مادر بزرگم و اندازه ی همه ی میز توالت های خیلی خیلی خصوصی. همونایی که وقتی بچه بودم و میدیدم حس میکردم هر شب اتفاق های متافیزیکی و سینمایی نزدیک اونا میفته دارم فکر میکنم اگرم جدی باشه دوستش دارم میبینی؟ کارشو خیلی خوب بلده هر جور خودشو درست کنه، بازم همه بهش پیشنهاد رقص میدن. Link || |