Tuesday, March 09, 2004
بدو بدو با پوماهاش اومد در خونمون نه واسه اینکه بگیره بهونه واسه اینکه برسونه دو تا هزاری من که طاقت نداشتم آیفونو ور میداشتم بالشتمو گاز زدم تا نکنه یه وقتی رسوای اون پوماش شم پاچه هاشو بالا زده بود گونه هاشو رنگی کرده بود بالاخره من نمردم دعوتمو بش گفتم اونم دوید هراسون ــ CD مو بده میخوام برم، دیرم شده عجله دارم ماشینو بادش بزنم، مامانی رو گولش بزنم ادامه ندارد... Link || |