Friday, April 16, 2004
نوشته های جدا شده با ستاره ی دفتر خاطرات لحظه ای که تو یه مرحله ی مزخرف پاتو میذاری اونور خط تعظیم کن در مقابل همه ی اون چیزایی که در چند ثانیه از ذهنت گذشت... * دستای لاک زده ی معصومت رو نگه دار برای شبی که هر چی میگردم چیزی پیدا نمیکنم که باهاش مثال بزنم. * درک میکنی کسی رو که تو پیاده رو پشت لباسشو میتکونی؟ * لالالالای، زندگی لاقید کجا است؟ جا مونده تو فیلمای آمریکایی بچگیت؟ جا گذاشتیش؟ چرا؟ دوستش نداشتی؟ * اگه وقت کنم راجع به نرمی کله ی انگوشت درازه و تاثیر شخصیتی این انگوشت بزرگوار بر حرکت های خودجوش پس از 28 مرداد مقاله ای خواهم نوشت * اگر آدمی آرزوهایش را روزی سه بار به حمام نمیبرد هرگز درد چرک شدنشان را نمیچشید نظافت روحی برای اتوپیا اختراع شده، نه برای سگ دانی دنیا. * روزی برفی در را خواهیم گشود و به کوری چشم تاریخ گربه ای بر پرده ی اتاق خوابمان چنگ نخواهد انداخت و تو نخواهی ترسید و بر باسن بچه مان لکه ای نخواهد رویید. * گمان کردید سرو، دراز درختی است؟ گمان کردید مار، دراز موجودی است؟ گمان بردید ترن، دراز درشکه ای است؟ گمان میکنید برج میلاد، دراز سازه ای است؟ گمان میکنید یلدا، دراز شبی است؟ گمان میکنید نماز جعفر طیار، دراز عبادتی است؟ گمان میکنید The bold & the beautiful، دراز سریالی است؟ گمان میکنید سبد-توپ دراز ورزشی است؟ پس عشق مرا ندیده اید. * I'm ganna write a song sing it to everyone I'm ganna buy a gun shoot everything everyone * روزی از زنی پرسیدند از چه دانستی که زندگی پوچ است؟ سینه هایش را جمع و جور کرد، لبخندی زد و گفت: ــ والا بستگی داره. * سوال فلسفی: کف ها در پی چه به سوراخ حمام میروند؟ * عزیزم تا به حال هوس تعلیق کرده ای؟ تا به حال خواسته ای در سبزی تیره معلق شوی؟ تا به حال بر دلت گذشته است که تنها راه لذت بردن، محاط شدن است؟ تا به حال سعی کرده ای در یک چند ضلعی منتظم محاط شوی؟ * وقتی میگه there's no control فک پایینش میاد جلو، بعد چشماش بسته میشه. * آقا غر نزن، خانوم ور نزن، عزیز دهنتو انقدر بیخودی وا نکن، لوازم یدکی فک و دندان گرون شده، نکنید، نکنید. * امشب سر میز آرزو کردم موش چاقی شوم، سوراخی برای خودم پیدا کنم، برای سوراخم پنجره ای درست کنم با پرده های گل گلی، کتابی که دور تا دورش را مادر خدابیامرزم پیش از مرگ جویده بود با ذره بین بخوانم، عصرها پای و چای بخورم، شب ها پشت پنجره بنشینم، گوشم را برای صداها تیز کنم، و بافتنی ببافم... تا خواب امانم را بگیرد. * وقتی دست از جان شستی وقتی دست از محبوبیت شستی وقتی دست از تصویرت شستی وقتی دست از کلاست شستی وقتی دستاتو شستی صابون گلنار، تحت لیسانس ژوگولن مولد فرانسه * آن سوی رودخانه، در میان درختان قلبی شبیه قلب من. دیگر سوالی نمیماند، من خوب میدانم ناقوس برای که میزند. * میدانی وقتی تستی را غلطی میزنی و مدادت را تکان میدهی، چرا بوته ها میجنبند؟ * آهای محمد جواد اسفراینی، پر کن قدح باده که از زندگی می آیم، با کوله بار خاکی خالی اعصاب من و تو از فولاد نیست نه استخوان هایمان، نه لباس هایمان، نه اشک هایمان * خدای من یک اتاق پر از رخت خواب دارد. بنده هایش که گناه میکنند، رخت خواب ها را بو میکند. او رخت خواب ها را بو میکند. و هر چه میکند به خاطر نمی آورد. * آرامش آرامش آرامش زندگی زندگی زندگی خونه ی خودم خونه ی خودم گور پدر همتون کون لق همتون یوهو یوهو واواری میخوام ببرمت مسافرت من و تو تنها، با چارتر شرکت نفت میریم وسط دریا فرود میایم آرامش شوهر شانیا تواین هم اشتباه کرد همچین زنی گرفت چون مقصد بعدی من و واواری، ویلای شانیای عزیز در ژنوه میخوایم دعوتش کنیم به یه سفر یه روزه میخوایم ببریمش تو اسطبل و بهش یاد بدیم با کاه و یونجه رخت خواب نرم درست کنه میخوایم همه ی افکت های انسانی رو از دهنش بشنویم، همشو میخوایم کر شیم کس اینجانبان از کرگی پرده نداشت زندگی همون کاریه که من میکنم حالیته یا بزنم تو گوشت غصت بگیره؟ Link || |