Sunday, May 09, 2004
از صبح نشسته ام زیر پنجره و نگاه میکنم کتاب هایم را قوطی های سیگار تلنبار شده روی تختم را هسته های تف کرده در گوشه گوشه ی اتاق را رخت خوابم را تلفنم را شیشه های رنگ وا رنگ اودکلون ها یم را ابروهایم را دوستانم را دانسته هایم را رد پایم را رانه هایم را شهوتم را جای دندانت بر تنم را لوح های تقدیر مدرسه ام را شگرد هایم را غصه هایم را لرزش هایم را پوتین های کثیفم را دستمال سفید و گل های زرد تولد کیهانی ام را دیوارهای خانه ام را نشانه های حیاتم را که سوار باد میشوند و به نوبت از پنجره پر Link || |