[Archive]


Tuesday, May 18, 2004



    صحنه ای که از غار میاد بیرون و
    اون روی دستاش خوابیده
    نه بیداریش در دنبال
    انتظار داری دلم هرز نگرده؟
    انتظار داری چیزی رو که میفهمم تف کنم جایی که جای کفش آشغالایی مث تو روشه؟
    چیزی که من و این سگدونی رو به هم چسبونده و واسمون لالایی میگه


    ||