| 
    
      Thursday, May 13, 2004
     من پیشبینی میکنم تو کف میزنی او حرص میخورد من گرد میدوم و همه چیز را با خود میبرم تو میمانی و انگشت میمکی او گمان میکند خبر تازه ای شده من در گوشه ی دنجم لمیده ام تو دیگر آلوده شده ای او هر روز با دست های قلمبه تری به خانه می آید من مدام بی حواس تر میشوم تو در آینه ی حمام دسیپلین تازه ات را میشویی او به خانه می آید و مچ جارختی را میگیرد من ناپدید میشوم تو پیشبینی میکنی او کف میزند Link ||  |