Wednesday, May 19, 2004
خانوم پری مث بید یواش یواش میلرزید فکر شب و سیاهی مونده سر دو راهی نشسته بود ناامید که خش پایی شنید یه دستی خورد به شونه اش تلنگری به گونش دید یه پسر راس راسی با تنبون کرباسی جفت پاهاش تو گیوه دستش یه بقچه میوه با چشم هاج و واجش خیره شده به تاجش تو آدمی یا ماهی؟ نجیب و سر به راهی؟ مال زمین یا آبی؟ حقیقتی یا خوابی؟ یه حرف بزن چه تنبلی شاید که جادو جنبلی اسمت چیه سلیطه؟ بی چادر و شلیته؟ خانوم پری با عشوه با صد هزار کرشمه خجالتی سرش خم لباشو مالید به هم خوابید یه ور روی اب دمبشو داد پیچ و تاب گفت سلام در دو کلام به فارسی خوب دری به من میگن خانوم پری بعدش با ناز و ادا پرسید که اســــــــــم شما؟ گفت پسرک با خنده اسم شریف بنده زلفعلی خان ذلفقار مال دهات شهسوار فرزند مرحوم قلی معروف به سوت بلبلی اسم ننم زیور گدا صیغه شده به کدخدا خانوم پری دلش آب تنش همه پیچ و تاب گفت آقای ذلفقار محترم و با وقار چه نکته دان و فاضلین چه با شعور و عاقلین تو حرف زدن چه ماهرین خواننده این یا شاعرین؟ چه بوی خوب پشگلی الاغ لنگ خوشگلی چه گیوه های پاره ای شلوار خوش قواره ای چه بقچه ای دهان مثل غنچه ای چه گونه ای، چه چالکی زگیل و خال و سالکی عجب سری نگاه گرم محشری انقده گفت از این وری از اون وری کاکل زری، یار پری که زلفعلی سرش منگ خیس عرق نفس تنگ گفت ای پری کاکل زری، خاک تو سری هلاکته عاشق سینه چاکته بپر بالا رو دوشم رو قاطر چموشم با هم میریم به بندر به کافه ی غضنفر با هاجر و مرضیه شبش میریم تعزیه تو کوه و دشت و دره انقده خوش میگذره پ.ن: اگه میخواین بدونین بالاخره پری قصه ی ما، مادام میشه یا نه، تا جلسه ی آینده صبر کنین Link || |