Thursday, June 10, 2004
هیه! انگار دیگه صب شده میگه بذا بخوابیم میگم آب ساکی گرم واسه آب ساکی گرم گریه میکنم کاری که واسه مرگ خواب آور ترین خیالاتم نکردم کونشو میکنه به من میرم میشینم کنارشو و دکمه هامو وا میکنم میخنده خیالم راحت میشه میرم تو استخر آب ساکی سینم که خز خز میکنه دراز میکشم رو آب ولی انگار یه چیز دیگه بود... پ.ن: 12 ساعت تمومه که به در و دیوار هم با هوس تو نگا میکنم نقطه Link || |