[Archive]


Tuesday, June 29, 2004



    کسی بر در میزند
    آن که که ندیده‌ام اش و سال ها است صدای در زدنش آرامم میکند
    آمده است به دنبال فرزندش
    آمده است تا او را از امتحان دیکته ی مدرسه ی جدید ببرد
    آمده است تا او را ببرد از رخت خواب لزج داغ
    آمده است تا او را دور کند از فریاد های دسته جمعی زندگان
    آمده است تا او را بغل کند


    ||