[Archive]


Wednesday, August 11, 2004



    من کسی رو میشناسم که
    رفت تا کشو های زیر کتابخونه رو
    واسه خرت و پرت های باد کرده روی دستش
    خالی کنه
    و هیچ وقت بر نگشت

    من کسی رو میشناسم که با یک کیسه ی زباله ی خالی، به خواستگاری رفت
    و هیچ وقت برنگشت

    من کسی رو میشناسم که دستاشو برای مچاله کردن مشت کرد
    و هیچ وقت باز نکرد


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments