[Archive]


Sunday, August 15, 2004



    یکم

    اعصابت هی خوردتر میشه وقتی دقیقا همون نقطه ای که وایستادی که شروع کنی به عشق ورزیدن
    بهت میگه "ما با همدیگه سعی میکنیم که کاری کنیم که روابطمون تعادل داشته باشه و وابستگی ایجاد نشه"
    و دقیقا همینجاست که میفهمی که این هم اونی نیست که میخوای، ولی توی شرایط باید که بپذیریش

    "و میدونی که باز هم قراره له بشی زیر بار سنگین تعادل"

    دوم

    میگم خیلی خوبه که آدم بغل یکی بشینه... و بدون اینکه باهاش حرف بزنه یا نقطه ی مشترکی داشته باشه... فقط عشق بورزه

    "اون نقطه های مشترک رو هم میشه با بقیه پیدا کرد"

    پ.ن: آرشیو خونی دوباره ی الفی


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments