Thursday, September 02, 2004
چند تا چیز در سرم میگذرد این روزها اینکه حسادت کردن به دوست دختر رفیق صمیمی، نشانه ی گی بودن است اینکه چگونه میشود: و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا آنها را در شبی بارانی چشم در چشم هم نوش کنیم اینکه از ساندویچ مرغ و مرغ سوخاری و زرشک پلو با مرغ متنفر م اینکه چقدر مغزم آب رفته اینکه کجای این زندگی مسخره را انقدر دوست دارم، که هر شب به احترامش کلاه از سر بر میدارم Link || |