[Archive]


Monday, October 11, 2004



    لبخندی به گشادی در باز بر لبانش بود
    وقتی که دم پایی ها آب میشدند و گل ها شنا میکردند
    نه آنوقت که باد سرد میوزد شب ها
    سرد درست مثل تو
    لعنتی
    و روح تو کمین در قلب من
    تا ابد شلیک خواهد کرد
    تیر های مشقی که
    به او داده بودی تا با آن خودش را هدف بگیرد
    راستی برایت نگفتم هنوز از انبار خانه ات


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments