Friday, December 31, 2004
مینویسم که یادم بیاید و بخندم، یا شاید یادم بیاید و نخندم: امشب مثل یک بچه گریه کردم جالب اینجا است که من در چند سال اخیر دو بار به شدت گریه کرده ام هر دو بارش پشت شیشه باران می آمد پشت شیشه یک ماشین شاسی بلند پارک شده بود پشت شیشه یک زن بود و یک تقریبا مرد زن و مرد پشت شیشه سال ها بود که از هم طلاق گرفته بودند آنها پشت شیشه همدیگر را بوسیدند Link || |