[Archive]


Monday, January 31, 2005



    گوش نوازی میکنند صداهای باغ اسرار آمیز
    و چقدر هوس میکنم هنوز که درب ساعت بزرگ را باز کنم و تو آنجا باشی
    با گونه های سرخ و موهای صاف
    ــ ابریشم تو داده، حسنی که خدا داده ــ
    که تکیه داده ای به تنه ی پیر و پاهایت را تکان میدهی
    تو که میدانستی من اینجایی نیستم
    تو که میدانستی
    تو که میدانستی
    پس چرا ساعت را بردی؟
    چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments