Wednesday, January 05, 2005
آخ کاش میشد یه نفر الان زنگ بزنه بگه لباساتو بپوش دارم میام دنبالت که بریم یه هفته شمال تمام مدت x ورداریم و علف و کاه و یونجه بکشیم و به گور پدر بی پدر دنیا بخندیم آخ که چقدر عصر های تهران کثیف اند آخ که چقدر وقتی هوا تاریک میشود دل من بهونه گیری میکند آخ که مردشور عصرهای به اصطلاح جوانیمان را ببرد آخ و وای و اوی و آه و اوه کم مانده جماع نکرده انزال شوم از بس که این عصرها آه و اوه کردم امضا: سگ شاشنده به گور همه ی شما Link || |