[Archive]


Wednesday, March 30, 2005



    ــ عکس پنجه های کشیده ی غروب در آینه ی آرایشگاه ــ
    ــ همه با شادی بر دست و پای دختر کوچک قل و زنجیر میزنند ــ

    ***

    دیوانه به که میگویند
    به تو دیگر الاغ
    تو که حوصله ات از همه چیز سر میرود
    ارادی پیدا نمیکنی
    از تنفس و گردش خون ناخودآگاهت سر میرود

    ***

    فحش امشب را تقدیم میکنم به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
    آخ عوامل زحمتکش فردا پاشین برین پخش شبکه های متنوع سیما که پارچه سیاه نگه دارین
    منم به بهونه ی نذری آوردن همسر خوش پر و پاتون رو گیر بندازم، روناشو بغل کنم و دو ساعت با حوصله بکنمش

    پ.ن: این آخرین باره که رأسا بهتون لطف میکنم بو گندوها

    ***

    ذهن آدم یک دسته بندی دارد (متاسفم البته)
    در این دسته بندی آبژکت ها به دو دسته تقسیم میشوند
    1- حال
    2- ضد حال
    با این ماهیت که تغییر ماهیت فقط از جهت حال، به ضد حال صورت میگیرد
    بر اساس این دسته بندی بی رحمانه،
    لطفا مزاحم کسب و کار نشوید.

    ***

    تازگی ها خواب هایی میبینم که بدجوری دارم از بیدار شدن فراری میشوم
    خواب ها هر چه ملموس تر باشند خطرناک ترند
    چون چیزی که آدم در زندگی کم پیدا میکند، چیز ملموس است
    زندگی
    بسترش
    و رویه اش
    ناملموس است
    آخ

    ***

    مامان خوشگلم یک ساعته تمامه که داره راجع به زشتی عمه ی سیاهم سخنرانی میکنه
    وای مامان نازم
    من اگه تو رو نداشتم این همه از توصیف زشتی و کثافت غرق لذت نمیشدم

    ***

    هله بعد از یک صلح ارگانی
    بافت ها را نو کن
    در این ادرار روحانی

    پ.ن: از نوروزنامه ی وی وی صالح مزینانی

    ***

    من اگه مونث بودم، نمیدادم نمیدادم تا یه روز به شان پن بدم
    میبینی چقدر درکت میکنم عشق من
    "باز-کله" که میگن این غربی ها همینه دیگه


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments