[Archive]


Saturday, March 05, 2005



    موضوع انشا: صبح بعد از overdose

    آخ واسه چی دوباره هوا سرد شده؟
    آخه مگه این دنیا خدا نداره که انقدر خر تو خره
    من رو تختی کت و کلفت بابا بزرگمو بردم انداختم تو کمد
    حالا نصف شبی بعد از کلی بالا آوردن با اون مستی مفرط کون از کجا بیارم برم سر کمد؟
    مگه این دنیا خدا نداره؟
    حالم بده، روحیم خرابه، افسردم، کثیفم، دیرم شده، عجله دارم، باید برم بار بیارم
    دلم میخواد بشینم کف مستراح، اون کف کفش، یعنی همونجا که میشاشن و تف میکنن و سیگار خاموش میکنن و چیزای مشکوک رو سر به نیست میکنن
    دلم میخواد بشینم اون کف، اندر کف بی خدایی این دنیای حروم زاده گریه کنم و دماغم بشه اندازه بادمجون بم
    آخه بابا منم یه ظرفیتی دارم، آخه تا کی رعایت از من ریدن از شما ها
    سیگارم مزه ی گه میده، کی مسوولیت این همه ان رو به عهده میگیره؟
    چرا این دنیا خدا نداره آخه
    سگ شاشید به قبر این دنیا.

    پ.ن: این وبلاگ یک سال و دو روز پیش تاسیس شد :)


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments