Friday, April 15, 2005
یک ماهه چقدر خوابای مرطوب میبینم بهار جلودار بیداری سرد ما نشد هر چی اسب بخار داشت ورداشت برد تو لحاف دشک سلطنتی ما *** در همون زمینه: هر چقدر زندگی بی مزه میشه، خواب بر قرار سابق استواره و یک میل هم مستهلک نمیشه عشق کبود اسرار آمیز میدونی چیه؟ یادم رفته بود *** بهشتی که ما به مومنین وعده میکنیم شبی است که سوراخ است و بوی حشیش میدهد خاک و باران و ستاره دارد و تصاویرش 1 فریم در ثانیه عوض میشوند تا گشادترین مومنان هم صحنه ای را از دست ندهند *** در حال ادامه ی تحقیقات شبانه ام بر روی نسل بعدی protocol های Internetworking و Routing بودم که ناگهان احساس کردم باید به اتاق خواب پسرم سر بزنم وقتی برگشتم دیدم همسر زیبایم جلوی بوم نشسته، با زانوهای رنگ روغنی و شکم چسبیده به کمر و یادم آمد که ما هنوز بچه نداریم قدر عافیت را دانستم و رفتم دو تا قهوه ی چرب و چند تا بیسکوییت آوردم پ.ن: به مناسبت سالروز جهانی صدقه برای رفع بلا *** امشب به خانه ی مورچه ها بروم یا موش ها؟ کاش این نزدیکی ها خرگوش هم زندگی میکرد خرگوش های نر باید الان به ماموریت پاکسازی زمین های هویج رفته باشند. *** با چاقو نقاشی کردن روی پوست باید حرکت متعهدانه ای باشد که انقدر این روزها هنرمندان عزیز را به خود مشغول کرده جهان اسلام هیچ وقت هنرمند غیرمتعهد تحویل دنیا نمیدهد *** در همون زمینه: امشب هم بیاین هر دو با هم Link || |