[Archive]


Tuesday, May 17, 2005



    هر چه میگذرد زندگی جمع و جور تر و ساکت تر میشود
    یک جوری پا رو پایش می اندازد و منظره ی مرتب تری را تماشا میکند
    مثل متر ارزیابی

    ***

    به ابن سینا گفتند ز چه روی به این مهم در طبابت دست یازیدی؟
    گفت از برای فراموش کردن گردن شکسته ی مورچه ای
    که فرکانس خدا را تنظیم میکرد

    ***

    یادش به خیر که همه ی سه ماه را با هم سوار واگن میشدیم
    و دلمان را که میریخت در راه، بدرود میگفتیم
    میریخت
    و میریخت
    تا با کمال وقاحت
    اسم
    اعضای
    بدن
    همدیگه را
    موقع غلت خوردن
    به شهوت زمزمه میکردیم


    ***

    بانوان شاد توجه کنند
    قالیباف میخواهد با زنان خیابانی مبارزه کند
    یعنی گوشی دستتون باشه
    انتلکچوالی و تریپ فهمیدگی نذارید
    وگرنه با قالیباف طرفید

    ***

    به پشت خوابیده ام روی شن های زبر زیر آفتاب
    و به آسمان پفکی بالای سرم زل زده ام
    تخلخل
    دنیا
    تخلخل
    کثرتِ یک پستی و بلندی همزاد
    برای اشائه ی عشق به عدم

    ***

    اگر میخواهید عاشق شدن و عرق کردن و بر آمدن کمر و شانه را تازه شروع کنید
    بروید پارکینگ بیهقی دنبال بیمه ایران بگردید
    و تماشا کنید مهر و محبت و ماست و شیر و پنیری را که از رسیده دخترهای عازم شهرستان میریزد
    آخ خدا
    منو بکش
    چاک زیبای کون اونو ازم نگیر

    ***

    انقدر خوشم می آید از تحت فشار زندگی قرار گرفتن
    تنها دورانی است
    که وزن یک آدم را در دستگاه اندازه گیری حواس جابه جا میکند
    موسقی اش را پیدا کن
    و لایه ات را ارتقا بده
    و فاصله بگیر از توده های مزاحم وا رفته

    ***

    یک ساعته میخوام ناتورالیسم را بفهمم
    و یک پشه ی لعنتی هر چه هیچی نمیگویم بیشتر کیرش را میکند در کون پوستم و تلمبه میزند
    لا اله الله


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments