[Archive]


Sunday, June 19, 2005



    تو روزنامه نوشته بود،
    هر چی گشتیم تو این دنیا (البته تو حوزه ای از جغرافیای دنیا که دست و پامون دراز میشد)، یک آدم فقط یک آدم پیدا نکردیم در مصاحبت که زیبایی و لذت خلق کند.
    روزنامه در ادامه نتیجه گیری کرده بود که:
    آدم ها یا احمق اند و توان خلق آن چیزها را ندارند (جبر فیزیولوژیکی)
    یا دست و پای ما در حوزه ی تخمی و بیخودی از دنیا دراز میشود (جبر جغرافیایی)

    تیتر روزنامه بود: به من نگویید تنها و غیر اجتماعی

    ***

    شهردار قدرت طلب به خوبی آگاهی دارد که مردمش یا دارای لنگ و پاچه ی برنزه و کشیده اند، یا در شهوت آن.
    لذا نگران نباشید، او به شرایط روانی شما واقف است و با آن مدارا خواهد کرد
    او در این مساله زرتشتی است که از پشت کوه های بلند و سرد فاشیسم آمده،
    در حالی که شوق ابر انسان چشم هایش را چپ کرده.

    به راهبی که در جنگل
    به طور
    کاملا
    اتفاقی
    دیده اید
    اقتدا نکنید.

    ***

    من عاشق چیزهای sharp ام،
    فلذا لعنت بر مصادر ذیل:
    پهن شدن، لبه دار شدن، تخلخل، عدم وضوح، شلوغی، IQ دورقمی رو به یک رقمی، تاثر، راندمان کم، فراموشی نقطه ی واحد حرکت

    ***

    دزدیدن از زندگی چیست که سپهری میگوید؟
    همان چیزی که بارها در خلوت خودت تجربه کرده ای و با تجربه اش گسترده شدی و گسترانیده ای
    همان چیزی که خواستی با یک نفر دیگر همدست شوی و بدزدی اش اما از دستت گریخت
    همان چیزی که یک اشتباه سهوی میتواند برای همیشه او را از تو در حجاب کند

    ***

    دلبری چند صورت مختلف دارد
    صورت بی مزه
    صورت با مزه
    و تغییر تنها از سمت بامزه به بی مزه قابل صورت پذیرفتن است.

    ***

    ریتم از مهمترین چیزهایی است که در زندگی باید رعایت کرد
    چیزی که ریتم نداشته باشد به جایی نمیرسد
    بعضی ها در زندگی موزیسین های قابلی هستند و از دیگران ممتاز میشوند
    و بعضی ها تا آخر عمر به موسقی این و آن با دهان باز نگاه میکنند

    ***

    امروز به دوستی میگفتم که باید قراری بگذاریم در یک جای دنج بنشینیم موزیکی بگذاریم مشروبی بخوریم صحبتی بکنیم
    و دوستیمان را تازه کنیم
    انگار روابط هم دیگر بدون چیزکی شدت و شارپی لازم را ندارند.

    پ.ن: روابط خصوصی سازمان تبلیغات سفتکی و آبکی

    ***

    یک چیزی هم بگویم راجع به طفل های معصومی که فکر میکنند:

    اگر یک کافی شاپ را به عنوان پاتوق انتخاب کنند و قهوه ی مخصوص خود را هر روز از پیشخدمت مودب کافی شاپ ــ که برای ورود آنها دست تکان میدهد و به اسم سلام میکند و جای همیشگی را با لبخند نشان میدهد.ــ بخواهند، یواشکی سیگار بکشند، و دیدشان را به سکس توسعه دهند (در لباس شرکت در محافل گفتگوی روشنفکری)
    بله فکر میکنند اگر این کارها را با دقت انجام دهند میتوانند خودشان را به رده های جالبی از جامعه برسانند


    خانوما، خوشکلا، گوگوریا، کمیابا، خیلی خیلی خاصا: گائیـــدین.

    ***

    و واقعیت وجودی من اینه که
    چیزهای کشدار و عبوس را دوست دارم
    و فکر نمیکنم زندگی جهت خاصی داشته باشه که طبق اون به من بگی سیاه
    دیگر کسی را به رنگ نمیسنجند، واحد اندازه گیری آدم ها از نظر دکتر وی وی میزان انرژی آن ها است


    ||