Thursday, July 07, 2005
دیشب نفسم باریک شده بود (بخونید تنگ شده بود یا بخوانید حمله ی آسمی) و من برای اینکه خفه نشم و سکته نکنم و نفسم بند نیاد و اینا، تا ساعت 3 نصف شب دراز کشیده بودم و سعی میکردم این نفس باریک رو با دقت به اعماقی که لازمش دارن برسونم تا عمل انسانی تلاش برای زنده ماندن را انجام داده باشم. اینکه میگم تا ساعت 3 برای این است که آخرین بار که قبل از به خواب رفتن حوصله کردم ساعت نگاه کنم ساعت 3 بود، حالا نه به این باریک شدگی نفس که من را شبیه قربانیان Star Fuckers Inc کرده بود نه به وقتی که خوابم برد! تا خود صبح که بر اثر شدت ضربات عمودی و افقی تلفن از خواب بیدار شدم راه به راه خواب های خلاف عرف و خلاف مرام و کلا خلاف شخصیت ورزشکاری میدیدم. اگه یه نگاه به فهرست این خواب ها بندازیم (نگاه بندازین این زیر) روشن میشه بحث: 1- کردن مادر یکی از دوستان زمانی که مادرش سر بزنگاه رسیده بود و آبروی من و دوستم در خطر بود. (عمل شنیع در پارکینگ انجام شد، مثلا قرار بود من آنجا قایم شوم تا مادرش مرا نبیند، اما مادرش خیلی سکسی ماشین را پارک کرد) 2- تلاش فوق العاده عجیب برای زدن مخ یک دختر بچه ی 12-13 ساله و بی اعتنایی به آن همه زن و دختر درشت و آبدار که اطراف من و آن بچه در حال پارتی بودند. 3- آشتی کردن یک عده آدمیزاد با هم، و مهر-پارتی گرفتن بلافاصله بعد از آشتی (توضیح 1: اون یک عده آدمیزاد در دنیای واقعی حتی انقدر برای هم ارزش قائل نیستند که سایه ی همدیگه را با تیر بزنند چه برسه به اینکه در مهر-پارتی شرکت کنند. توضیح 2: مهر-پارتی گونه ای از پارتی است که کردن حساب و کتاب ندارد، همه همدیگر را میکنند، چون دل ها و آلت ها فرا دوستانه عمل میکند، من چون واژه ای نتوانستم پیدا کنم که همچون مهر اوج این زیبایی را منعکس کند به مهر بسنده کردم) 4- بردن یک سگ به رخت خواب و برقراری ارتباط عاطفی شدید با او، طوری که وقتی بر اثر ضربات افقی و عمودی تلفن از خواب پریدم و سگ رفت، احساس هجر و اندوه بی سابقه ای کردم. (به انسان ها بر نخورد یک وقت ها، خواب حساب کتاب ندارد) (توضیح: فکر نکنید چون خواب های دیگر شب گذشته همه سکسی بوده اند یک وقت با این سگ هم نزدیکی یا مقاربت کردم، خیر، اتفاقا این سگ آمده بود تا من عشقی را تجربه کنم که همه ی کثافت کاری های قبلی را از یادم ببرد. آن سگ از مریم مقدس هم گوارا تر بود.) *** Link || |