[Archive]


Wednesday, July 13, 2005



    یا از بد شانسی من است
    یا از خوش شانسی ام

    یا گناه من است
    یا بخشی از اجباری که همیشه به موقع سر میرسد، برای توجیه درماندگی رانه هایم

    هر چه باشد،
    تا بحال کسی پیدا نشده
    که هوس کنم
    به او پیشنهاد شراکت دهم
    شراکت در تخریب بنای زشت و دوست نداشتنی صراط مستقیم

    پ.ن: صراط مستقیم یعنی همینی که الاغ هایی مثل من و بقیه رویشان نمیشود با صدای بلند زیرش بزنند.

    ***

    من نمیدانم چه سری است
    که همه ی کسانی که در نظرخواهی این وبلاگ چیز مینویسند،
    از نویسنده ی وبلاگ هم به جزییات زندگی اش آشناتر اند.
    حالا کاش اطلاعاتشان به زندگی نویسنده محدود میشد، آنها همدیگر را هم خوب میشناسند
    لابد جام جمی چیزی دارند و رو نمیکنند
    در این میان مانده ام حیران
    که با این همه جام جم چرا هنوز تاریخ یک نفر را به عنوان اسکندر میشناسد.

    ***

    نمیدانم چرا دروغ گو ها اسمشان بد در رفته
    در حالیکه من فکر میکنم هر دروغی که گفته میشود،
    گناهی است بزرگ بر گردن آنکه صداقت دیگران را فراری میدهد و مجبورشان میکند دروغ بگویند.

    ***

    اگر در این همه وقت که خودم را دیده ام،
    کس دیگری را با خودم عوضی نگرفته باشم
    در روزهای آینده یا بی بنیاد میشوم
    یا هر چه بنیاد این مرحله از نفس کشیدن را تنگم کرده، بر میکنم

    آن سنگ ها که حشیشیون را روی آن اخته میکردند به خاطر داری؟
    بیضه ها را آن قدر روی سنگ میمالیدند تا ....

    پ.ن: پسر اون آژیر قرمزه ی منو کجا گذاشتی؟

    ***

    ارتباط از ماژول های بنیادی ساختار ادراکی و زبانی انسان ها است
    (با فرض ظالمانه ی ماژولار بودن ساختار های اصلی زیر مجموعه ی ذهن)

    1- از آنجایی که درک در جایگاه اولیه تری نسبت به زبان قرار دارد، در حوزه ی ادراک توصیف فاقد ارزش روشنگرانه است.
    (حال آنکه در ترمینولوژی ساختار های زبانی، توصیف به عنوان غایت شناخته میشود)
    2- طبق بند قبل ارائه ی هرگونه تعریف و توصیف از کلمه ی ارتباط در حوزه ی ادراک بی تاثیر خواهد بود،
    اما پر واضح است که هر ساختار زبانی که از ارتباط سخن بگوید ناچار از تعریف این واژه میباشد.
    لذا، لازم است قبل از به کار گرفتن دوباره ی این کلمه در نوشته هایم برای اولین و آخرین بار منظور خودم را از این واژه بنویسم:
    تعریف ارتباط:
    ارتباط کمترین دلیلی است که باعث میشود دو شیء ظاهرا ناهمگون در یک مجموعه قرار گیرند
    (قید ظاهرا در اینجا فاقد ارزش قضایی است)
    (لازم به گفتن نیست که ارتباط بین دو چیز ظاهرا همگون فاقد معنی میباشد،
    تفاوت و فاصله از فرض های پذیرفته شده در زمان تعریف ارتباط میباشند)

    و از نگاه روانشناختی کمترین دلیلی که باعث میشود انسان در یک بازه ی زمانی (هر چقدر هم که بازه کوچک باشد) به دو محسوس ظاهرا بی ربط به طور موازی بی اندیشد (خودآگاه یا ناخودآگاه) و قضیه سازی های ذهنی حاصل از این دو اندیشه یکدیگر را تکمیل یا تشدید کنند ( مقصود از تکمیل و تشدید، برآیند این دو قضیه سازی می باشد)

    پ.ن: برگرفته از مقدمه ی کتاب جنون نوشته ی وی.وی ویویلسون.


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments