[Archive]


Friday, July 15, 2005



    عرض شود که آرتا جان
    (آرتا جان با رعایت کپی رایت فرناز جان)
    ممه های ژله ای و کلاه گیست را گذاشته ام روی تخت
    امروز خانم می آیند برای وارسی اوضاع
    مواظب باش تمرین اسکناس شناسی لمسی انقدر گیجت نکند که ممه هایت زیر پای خانم پیدا شوند.
    بوس مرد.

    ***

    نیروی گریز از مرکز دکتر وی وی وقتی تسلیم شود،
    باید ایمان بیاوری قضیه خیلی ریشه دار تر از این حرفهاست
    با ژست های آماده و صداهای ضبط شده نمیتوان هیچ مرحله ای را در این بازی رد کرد.

    ***

    شخصی مظنون به نشئگی را روزی میبرند نزد حکیم باشی بزرگ قندهار
    حکیم بدو گفت: ای جوان من درگذرم، تو چون درگذری؟
    جوان پرسید: تو چون درگذری؟
    و حکیم مقداری عروس دریایی و ریشه ی شیرین بیان و کمی عرق کشاله ی گاو را مخلوط کرد و با دماغ فرو کشید.

    آن جوان مظنون بعد ها وی وی صالح مزینانی نام گرفت
    از تالیفات گرانبهای او میتوان ذهن ماژولار را نام برد
    که در آن نشان میدهد چطور با تعویض ماژول های بنیادی به شخص دیگری بدل شوید.

    ***

    متنی از انجمن گفتگوی (فروم) حوزه ی علمیه:

    یک همسایه داریم که گردش چرخ روزگار باعث شد من در این چند سال اخیر هم زن خانه شان را بکنم هم دو کودک معصومشان را.
    لازم به ذکر است که شوهر این خانواده پیمانکار است و هیچ وقت در خانه نیست، پسرشان هم اکثرا در آسایشگاه های روانی به سر میبرد. و شاید به همین دلیل باشد که آن دو نفر را هنوز نکرده ام.
    دیروز در راه پله دیدم دختر کوچک تر سگی را بغل کرده، با خوشحالی از پله ها پایین میرود و هم-دل با سگ آو آو میکند. (آو آو صدایی است که بعضی سگ ها در بعضی شرایط میکنند)
    حالا من دنبال یک مجتهد واجد شرایط میگردم که از او بپرسم سگی که یک هفته در خانه ای بماند، اهل خانه به حساب می آید یانه، که اگر انشاء الله مجتهد جواب مثبت به سوالم بدهند خودم را آماده کنم برای اولین وطی حیوانی دوران همسایگی.
    (سگ بازان عزیز مرا روشن کنند که سگ خون جهنده دارد یا نه، چون من در همه ی تصمیم گیری های بنیادی زندگی ام ابتدا شبهه ی خون جهنده را سعی میکنم بر طرف کنم،
    از کودکی ستون دین من اول خون جهنده بوده و بعد نماز)

    ***

    در باب تشویش:

    نویز سفید در شریان های آدمی تمام نمیشود
    حتی اگر لازم شود برای شریان های پوسیده عیسی نازل کنند
    و به دمی عیسوی شاهراه ها را همگی نو کنند
    تا رعشه را در تو جاوید کنند
    مبادا فراموش کنی زنده ای

    ***

    Rainy Taxi اسم آهنگی است که من با دست های خودم امتحانش کردم
    و دیدم که سوار میکند و کشان کشان میبرد

    ***

    علو سلام آقای دامپزشک عزیز
    من فکر میکنم الان شش یا هفت برابر آن مدتی که شما گفته بودید روی این لعنتی خوابیده ام
    زندگی ام زایمان شد و این لعنتی هنوز ترک نخورده است، حتی یه ترک کوچیک محض رضای قدا
    چه کار کنم
    خسـته شدم به قدا
    قدا آخه این چه حاملگی ملتهبی بود نصیب من کردی، قداااا

    ***

    حلقه ی ماه، امشب هم یه اونس لاغر تر شد و ما هنوز نتوانستیم طلا پیدا کنیم


    ||