Tuesday, June 20, 2006
*** خطر با شهوت و درد، پشت میز ناهار خوری شعله میکشید بی نور بی صدا شب باردار ما به جای بچه و آب گرم و زائو دو تا بچه خوره ی بزرگسال بی ادب دارد شب سکوت ما شب بلوغ دنیایی که پس از خلقت هنوز برایش اسمی انتخاب نکرده بودیم من و وسوسه ی بزرگ زندگی ام که در تو جان داشت پ.ن: حیرت از زیباترین حالات بشر است هنگامی که با چشم باز خواب میبینی Link || |