[Archive]


Monday, July 24, 2006



    من امروز به یک عشق نا فرجام اقرار کردم
    من به آن فاحشه گفتم که دوستش دارم و حاضرم با او ازدواج کنم
    فاحشه لبخندی زد و در دلش گفت انقدر به این و اون بدم تا از ازدواج با من پشیمان شوی
    اما من با اینکه ذهنش را خوانده بودم همچنان چون کره خری لزبین عاشق او ماندم
    و اینک دستانم را که از عشق او میلرزند به سختی به نوشتن وادار کرده ام
    تا شروع محبت را جاودان کنم


    ||