Friday, August 11, 2006
من دو شخصیتی ام شخصیت اول صبح ها چشمانش را در آینه نگاه میکند و از اینکه دیگر زیبا نیستند لب هایش را به هم میفشارد. شخصیت دوم از میان غصه های بعد از حمام صبحگاهی زاده میشود زاده ی درد و غم را باید ببینی آنقدر گیرنده هایش به لذت حساس اند که وقتی به کشتن چشمانش مینشیند هم آهنگ مورد علاقه اش را با سوت میزند Link || |