[Archive]


Sunday, August 13, 2006



    یک پیرمرد چلاق با چشم های درشت سبز در محل ما هست
    آدم آرام و ساکتی است از بچگی او را دیده ام
    شب ها انصافا مدل راه رفتن و سیاهی پیمایی اش ترسناک است
    امشب که می آمدم به محض پیچیدن در خرابه دیدم که پشت سرم داره میاد
    یه لحظه پیش خودم گفتم درسته که من میدونم این آدم آرومه و از بچگی میشناسمش
    اما این مدل راه رفتن و اون چشای درشت سبز رو هر کس دیگه ای هم داشته باشه بدش نمیاد یه بار برای شوخی باهاش یه نفر رو زجرکش کنه..



    ***



    Dead Man به موقعی بود



    ***


    آهنگی جوان تر که بودم گوش میکردم
    شعرش جمله ای داشت که بدجوری باعث سوزش روحی من میشد
    آن وقت ها دلیلی نداشت که انقدر به این جمله حساسیت سوزشی نشان دهم
    اما شاید مثل حیوانات که پیش از مردن احساسش میکنند و برایش آماده میشوند
    یک جور عزاداری زود هنگام بود
    جمله بود when uv got to pay for promises, u made in the night
    و در ادامه چند تا Too late

    پ.ن: قول هایی که در تاریکی میدی، و شاید انتخاب هایی که در تاریکی میکنی


    ***


    هرگز با کسی که میتواند عاشق سوسک ها شود Date مشکوک نگذارید
    آدمی که میتواند عاشق سوسک ها شود
    بهتر است صبر کند آثار سم پاشی برطرف شود
    و دوباره یک سوسک
    برای خودش انتخاب کند
    نه تو را
    نه تو را
    نه
    تو
    را


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments