Wednesday, September 13, 2006
در مخفیگاه درختی من باران به سختی نفوذ میکند حالا که باران میبارد و میشود دو تا سیگار خشک چاقید دلم برای تو تنگ شده، در این هوای مرطوب خنک اگر اینجا بودی الان و ابنجا زیباترین و خواستنی ترین موجود دماغ یخ زده ی دنیا شده بودی او که نگاهش با 80 گره دریایی به جنوب از جنوب غرب نگاهم میشتابد (: - شتاب دار بودن حرکت را مطمئن نیستم، البته چون ناخدای قضیه زنگی است، کمی دورانی و قرانی حرکت خواهیم نمود لذا خود به خود یک شتابی در یک جهتی میگیریم، مهم قصد ابن الفشفشه است (در اصطلاح رفقای بوگندو، مسلمان شتابان گاهی ابن فشفشه هم خوانده میشود)، خطی بودن و نبودن و متوجه چه جایی بودن شخص ابن الفشفشه مهم نیست - معشوقه های مایاکوفسکی روزی تو را خواهند یافت - پوزخند همیشگی بر لبانت - که مرده ای به سادگی همه ی بازی های کوچک و بزرگ زندگی ات تو دیگر آنجا نیستی نه Scratch آخر را بر Mellotron این درد بزن او هنوز میگرید. شبیه کسانی شده ام که دارند رک (شلم) بازی میکنند و چنان دست بی نظیری به دستشان افتاده که ترجیح میدهند دست را دست نخورده در دکور خانه بگذارند تا آنکه برگ ها را با شهوت پیروزی به زمین اندازند ((: شغل های تازه ی شهرمان را دیده اید؟ پارکبان، مسافر صدا زن، آفتابه دار توالت عمومی، ... خوردن غم دیگران از آن دسته حماقت هایی است که گران تمام میشوند Link || |