[Archive]


Monday, November 13, 2006



    غریبه را نگاه داشتم
    در حالی که از بهت و سرما خشک شده بود


    او را با دست هایم گرفتم
    در حالی که از ترس لال شده بود


    همه ی آنچه میخواست
    همه ی آنچه میبایست
    در چشم به هم زدنی
    به گوشش گفتم


    سینه ام را صاف کردم
    به سبک نظامیان در آغوشش گرفتم
    و
    سبک بار
    دویدم


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments