Monday, February 04, 2008
ای که مار زبانی ای که شهوت نا متعارف ات به باسن من یک شوخی نیست ای که تا لنگ ظهر خوابیدنت، رویای مرد بیدار است ای که حواس شش گانه را باز می آفرینی ای که براق ترین و گرانقیمت ترین لاک های دنیا، ناخن هایت را آرزومند اند ای که ساعت ها با اشاره ی تو از کار می افتند و پدال ترمز بر تو پابند است ای که با هر بوسه بر لب هایت، رکورد حبس نفس در سینه جا به جا میشود ای که صدایت زنگ جدایی مجلس مشنگ زادگان و گند زادگان و اصیل زادگان است ای که دسته ی من و حلق تو ای که حلقه ی تو و دست من دوستت دارم Link || |