Friday, March 07, 2008
دکتر عزیزم با کمال احترام و ترس از تو خواهش میکنم در هنگام عصبانیت در هنگام حملات ویرانگر آن غرور لعنتی در هنگام خواندن جلاد به فریاد و مشت کوبیدن بر دست تخت تا 10 بشمار و از منافع حتمی که به قربانگاه تخم هایت میفرستی، زیرکانه حمایت کن میدانم که میدانی لذت بلند مدت و حفظ قلمرو به چشم پوشیدن از ارگاسم خشم و هیاهو می ارزد. پ.ن: همه ی انرژی های مثبت را در این هنگام به خانه ی پیرزنی که بر پیکرش خودم را آسان کردم پرواز میدهم. *** دست در گردن زندگان دل تنگ خیابان گردی با مردگان *** هیچ کس از میهن پرستی زیاد (آن هم از نوع نوستالژیک)، کشور گشا نمیشود و ادعای میهن پرستی هیچ کشور گشایی را نشاید باور کردن پ.ن: آینه ی دستشویی، پیشانی من و مهر کشور گشایی *** ای همه ی کون گشادهای عالم من من من ورزشکار شده ام *** سرکار خانم Amy برای بار دوم خواب تو و پستان هایت را دیدم ... صبح است و زنبورها دهانم را ترک میکنند. *** به او گفتم به من نگوید آن جمله را این باید از اشکالات من باشد که تنها میتوانم برای کسانی که این جمله را از آنها نشنیده ام جذاب بمانم Link || |