Monday, August 18, 2008
Insomnia به حافظه ی تاریخی-ملی-مادری تان رجوع کنید، تنها لحظه ای، لمحه ای کدامین شما از مادربزرگش نشنیده گرفته که زری خانم با ریختن جادو جمبل در غذای مش حسن او را عاشق و شیفته ی خود کرده؟ این رسم به روزگار ما نرسید و هیچ کس ما را چیزخور عشق نکرد هیچ میدانید چرا؟ گمان میکنید عدد ترشیدگان در زمانه ی ما کمتر شده؟ نه دلیلش مقاومت و انطباق ژنتیکی نوع مرد در برابر این مکر ساده لوحانه ی زنان بد پیله است این روزها دیگر مردی را نمی یابی که با خوردن ساندویچ تانیا عاشقش شده باشد ولی شاید شنیده باشید که باربد پسر سوسول بابا، کالباس هایی را که مرجان عقب مانده ی دایی، از ماده ی خطرناک حشری کننده ای که ظاهرش چون پنیر گودا میفریبد، اندوده بود، بلعید و اندیشه نکرد و آنقدر آمپر چسباند که ملیحه، ملکه ی سیاهی و بینی را بسیار سنگین و مردانه به یاد مریم سفید درازمان ، کرد و سپوخت و با چیز نوک تیز فرو کرد. خوب دیگر این یک ارتقا و انطباق ژنتیکی است برای آنان که بدانند. پ.ن: از دیگر خصوصیات ملیحه آن است که ترکه ای نیست. مناسب برای واقع شدن تحت فعل Get Naild ضمن آنکه معلوم نیست دوباره کی سپید اندام Lady Mary نام، یادی از بورس و فارکس و منحنی های سبز و آبی کند تا ما دارت را به مرکز سیبلش به شیوه ی وگاس پرتاب کنیم. مرکز مریم از موی اسب نیست، اما از من بپذیرید که بارها میتوانید دارت را به او فرو کرده و همچون روز اول سیبلی بدون خال تحویل بگیرید، باشد مارهای دوشتان آرام گیرند، لحظه ای، لمحه ای Link || |