[Archive]


Tuesday, February 24, 2009



    بی ملاحظه؟
    بشم؟
    نبودم؟
    انقلاب نشد یعنی هیچ وقت؟

    ***

    گاهی که بسیار آبی میشوی
    این یعنی به زلالی آب که میشوی
    نمیخواهی هیج کدامشان را
    و تو خود همونی که فرق همه و هیچ را ابدا Sense نمیکنه.

    ***

    تجربه های من سرد شده اند یا سردشان است یا سردی شان کرده
    باری یادآوری شان، گه گاه در گرمای بی نام مجاور ممکن میشود و دل انگیز است
    من یک گذشته پرست، یک این در آن بینم؟
    پس چرا شوما دوتا رو نبینم؟


    ***

    این انرژی که از آن من است
    ببین تا کجاهای مرز خودش را رسانده
    ببین چگونه کلیدش جا گذاشته پس دستش از روی زنگ بی ربط من سر صبحی بر نداشته!
    ببین چطور کاری اینگونه کیری کرده تا آنچه انرژی، "کن" کرده بود، "فیکون" شود برایش
    پ.ن: زن های زیبایی در همسایگی ما زندگی میکنند.


    ||





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments