Thursday, January 12, 2017
به مناسبت ترکیدن یک لوله همسایه ها بعد از قرنی جمع شده بودند، تازه وارد گفت: راستی چرا دیوارها را نقاشی نمیکنید؟ گردن کلفت گفت: فلانی از پنجره برای گربه ها گوشت پرت میکند. روح گفت: من اینجا نیستم و علی الاصول باید از همه ی این چیزها معاف باشم. ظریفه گفت: ممنونم عزیزم، ولی خیلی دیر شده و باید همه ی خسارت من رو بدی. ناظم با چشم های نازک وراندازشان کرد بلکه جاسوس دو جانبه را بینشان تشخیص دهد. لوله کش برای اینکه صدای بریدن لوله ها کرش نکند، پنبه در گوشش چپانده بود و با وجود اینکه پشتش به ماجرا بود، درباره همه ی حرف ها نظری میداد. و من صدای خودم را شنیدم که گفتم: One flew east, one flew west, One flew over the cuckoo's nest Link || |