[Archive]


Friday, December 31, 2004




    نامه ی سرگشاده ی من به دختر پاک کن ها و یونولیت ها در روزنامه ی اطلاعات چاپ نشد
    فکر نکنید دست شرق یا کیهان در کاسه ی من بود ها
    مساله بر میگردد به سر گشادگی نامه


    || 0 Comments




    به عنوان آخرین اخطار آهنگ Wearing The Inside Out را برای شما پخش میکنیم
    اگر عدم همکاری از سوی شما ادامه داشته باشد
    ناچاریم بی خیال صلیب سرخ و فلورانس نایتینگل و اینها شویم و گاز اشکاور بپاشیم توی اتاقتان.


    || 0 Comments




    یک پیکان قرمز جوانان بود، به اسم اسپید باگی
    عجیب بوی ماشین میداد
    من نمیدونم الان ماشین ها بی بو شده اند
    یا اسپید باگی ماشین خارق العاده ای بود و ما مفت فروختیمش


    || 0 Comments




    حیوانات نام برده در خواب جفتگیری میکنند
    دانشمندان حدس میزنند که با توجه به عدم وجود جنس نر در این گونه از جانوران، و نیز عدم وجود دستگاه خود تولید مثل کنندگی (مثل کرم های خاکی) در آنها، باید نوعی از لقاح موسوم به لقاح تلقینی یا همان فصل پنجم عامل ادامه ی نسل آنها باشد


    || 0 Comments




    این حیوانات غول پیکر و دم کوتاه، در این فصل از سال، وقت و بی وقت، میخوابند


    || 0 Comments




    نمیگویم بزرگترین، چون در حال حاضر تنهای تنها یک چیز آرزو مینماید
    از کار افتادگی
    مردن
    نبودن


    || 0 Comments




    مینویسم که یادم بیاید و بخندم، یا شاید یادم بیاید و نخندم:
    امشب مثل یک بچه گریه کردم
    جالب اینجا است که من در چند سال اخیر دو بار به شدت گریه کرده ام
    هر دو بارش پشت شیشه باران می آمد
    پشت شیشه یک ماشین شاسی بلند پارک شده بود
    پشت شیشه یک زن بود و یک تقریبا مرد
    زن و مرد پشت شیشه سال ها بود که از هم طلاق گرفته بودند
    آنها پشت شیشه همدیگر را بوسیدند


    || 0 Comments




    تا حالا فکر کردی خودتو "جر" میدی تا بتونی کاری رو بکنی که یه گوسفند به راحتی پشکل انداختن انجام میده؟

    "نفس کشیدن"


    || 0 Comments




    باید نفس کشید، باید زنده موند

    این بایدش منو کشته


    || 0 Comments



Tuesday, December 28, 2004



    عرض شود که زمانی سخت بود باور اینکه ماشین شدن ناگزیر است
    انقدر راحت در کمتر از دو سه روز پوست می اندازی و آهن خالص میشوی که آب از آب تکان نمیخورد

    امضا: بوق بوق


    || 0 Comments




    کاش میشد پا روی پا می انداختم و خانه ام را باد با خود میبرد
    لااقل صندلی ام را که میتوانست ببرد
    کلاهم را که برد


    || 0 Comments




    من یک خستگی طولانی دراز دراز دارم
    مدت ها است فکر میکنم استراحت نکرده ام
    صبح بیدار میشوم انگار نخوابیده ام
    شب عیاشی میکنم انگار که شبی در کار نبوده است
    جمعه از صبح هر کار دلم میخواهد میکنم، انگار که نکرده ام
    سیگار میکشم انگار که نکشیده ام، انقدر میکشم تا دیگر سینه ام دود را قبول نکند، باز هم فکر میکنم نکشیده ام
    فقط تاثیر fuck کم نشده
    بعد از fuck کمی خستگی ام کم میشود


    || 0 Comments





    چقدر امشب جنده ها چشم نواز شده اند
    آدم دلش همه شان را میخواهد
    خدا برکت بدهد به شماها که شهر ما را دوباره زنده کردید


    || 0 Comments




    وای امشب دلم خواسته یکی برایم lap dance کند
    وای مورمورم شد
    وایش


    || 0 Comments





    I don't have plans and schemes
    And I don't have hopes and dreams
    I, I, I don't have anything
    Since I don't have you

    And I don't have fond desires
    And I don't have happy hours
    I don't have anything
    Since I don't have you

    Happiness and I guess
    I never will again
    When you walked out on me
    In walked ol' misery
    And she's been here since then

    Yeah, we're fucked!

    I don't have love to share
    And I don't have one who cares
    I don't have anything
    Since I don't have you

    You, you, you, oh, oh!
    You, you, you, oh, oh!
    You, you, you, oh, oh!
    You, you, you, oh, oh!
    You, you, you, oh yeah!

    اوهوی اوهوی اوهوی
    اوهوی اوهوی اوهوی
    لالاییییییییی
    لالاااااااااا
    کن آی تاچ یو


    || 0 Comments




    معما:
    وقتی بی آنها هستی همش بی قراری، همش دور و برت را تند تند نگاه میکنی
    وقتی با آنها هستی همش دلت میخواهد یک هفته برسد که از آنها دور شوی، از آنها بی شوی.


    || 0 Comments



Friday, December 24, 2004



    عرض شود که ما هم تکنیک بالایی داریم، هم کونگشادیم
    حالا یه جوری بیا جلو که رعایت عدالت در غرایز و عقلانیت بنده شده باشد


    || 0 Comments




    من میگویم کاش میزد و ننه بابای من در قطب با هم آشنا میشدند
    آنوقت لازم نبود سر پا بشاشم که شبم هدر نرود


    || 0 Comments




    تنها چیزی که به خاطر می آورم نزدیک هنوز
    این است که پشت دستت روی زانوهایم بود
    و من چانه ام را از این ور کوه به اون ور کوه میدویدم
    که تو یکهو گفتی بریم دیگه؟


    || 0 Comments




    مرا ساخته اند برای با بزله گویی خرید کردن و در تاریکی "کردن"
    هر موقع یکی از اینها را یادم میرود، بی تعادل میشوم


    || 0 Comments




    برای مورچه ای که عصر متولد شد:

    هرگز فراموش نمیکنم لحظه ی سیاه و محوی را که در اولین پاره شدن چرت زندگی ام دیدم


    || 0 Comments




    من واقعا وحشی ام انگار
    دررررررنده
    خطرناک
    قاتل
    بدشکل
    تنها
    لال


    || 0 Comments




    عجیب است
    هر چه بیشتر خودت را فراموش میکنی و متهم میشوی به خودخواهی
    واقعا درد دارد
    از آن دردهایی که سکوتشان آدم را دیوانه میکند


    || 0 Comments




    میبینی که خواستن چقدر میتواند آدم را بی پروا کند
    کاش بی پروایی انقدر با ما بی پروایی نمیکرد


    || 0 Comments



Wednesday, December 22, 2004



    بعضی آدم ها هستند که خیلی خیلی خالص اند
    هیچ کدام از دوره های زندگی رویشان پسماند به جای نگذاشته

    آدم های دیگری هم هستند که از هر دوره ی زندگی یک دنیا جرم گرفته اند و فرسوده شده اند

    این دسته ی دومی ها معمولا عاشق دسته ی اولی ها میشوند
    ولی بعد از مدتی تاب نگاه های مسخره ی همدسته ای هایشان را می آورند و دلشان بر عروسشان میسوزد و او را هم ساییده میکنند

    واقعا فکر کن این قضیه برعکس اتفاق می افتاد

    دنیا به جای مردن
    میترکید


    || 0 Comments




    میدونی من به کی میگم یه خنگ و آزاد واقعی؟
    به کسی که وسط زجر آور ترین کار دنیا در حالی که از درد ملافه را گاز میگیرد، از جک خنده اش میگیرد.


    || 0 Comments




    دو جور جهاز داریم کلا
    یکی هست جلوی سگ بندازی واق هم نمیکند
    یکی دیگر هم هست که جلوی سگ بندازی، گربه میشود و لیس میزند

    دو جوره
    به جهاز هم محدود نمیشه، به دختر هم سرایت میکنه


    || 0 Comments



Monday, December 20, 2004




    christmas is now offline

    Age ye shab ye adame chaghe gonde oomad too otagheto toro andakht too ye kise, aslan natars!! Akhe vaseye christmas toro az papa noel khastam


    || 0 Comments




    هه هه - مث بدجنسا -
    امشب بی تربیت شدم انگار
    برم یه کم سرکشی به خانه های مردم


    || 0 Comments




    داستانگویان عزیز توجه کنند
    تا اطلاع ثانوی از داستان سرایی انمان میگیرد
    هر که حریم باسنش نگه ندارد، محرم قصریمان میشود
    جدیدی ها چه میگویند بهش ممم لگن هان!


    || 0 Comments




    به کس عمشان خندیده اند
    بگذار جیشم تمام شود
    چنان دهانشان را مثل دهان خر جا خورده باز نگه میدارم
    تا خشک شوند و از مرگ بدتر را تجربه کنند


    || 0 Comments




    انگار این دو سه روزه همه آدم را دوست دارند از صمیم صمیم
    میدانی چه میگویم؟
    هر طرفم نگاه میکنم لبخند است
    انگار آمده باشی تعطیلات
    بد بختانه من آدم مستعد اعتیادی هستم جان شما همگی
    زود اخم کنید

    پ.ن: از سلسله ی زیر شرت این شهر


    || 0 Comments




    مممم نزدیک بود گوش شیطان کر که البته از ما همیشه شنواتر صدای قلب پسرمان را گوش دهیم یا ببینیم فقط
    نشد که نشد
    میترسم بمیرم و از دست بدهم شنیدن صدای قلبی را که از همه چیز ترسناک تر است
    وول خوردن یک جانور تازه در تو و گنده شدن و بلعیدنت


    || 0 Comments




    یک جور قداست
    یا بگو یک چور سکوت مطلق که ناخوداگاه متوجه ات میکند
    ناگهان برمیگردد و میگذارد آن طرف صورتش را که خیلی دوستش داری و کمتر نشانت داده است را ببینی دل سیر
    در یک هارمونی کامل بهترین خواب دنیا را میکنی
    همه ی تنت نشاط میشود و در همه ی دیوارهای گچی روحت باد خنکی میوزد
    انگار که بخواهد تطهیر کند یا بگو ساکت

    آن وقت را میگویم، که بیارید امشب برایم، پولشم میدم.


    || 0 Comments



Saturday, December 18, 2004



    ولی امشب را حقیقتا از صمیم قلب تقدیم میکنم به زندگی جدید Solstice


    || 0 Comments




    آدم های متاهل که حال و حوصله و دماغ راهنمایی کردن و پرده برداشتن از اسرار ندارند
    آدم های عزب و یک بال پرواز شکسته هم که چیزی نمیدانند بدبخت ها
    من نمیدانم پس چرا انقدر مجالس "خام پخته کنون" ما بیخ پیدا میکند، از اســـاس! بله آقا جان.


    || 0 Comments




    صفحه های موسقی پدر بزرگم - همان که پنجاه جلد دهخدا داشت و خودش جزوه ها را صحافی کرده بود -
    الان شده اند لانه ی مورچه ها و احیانا سوسکی یا چیزی در همین ابعاد
    بیچاره جسمش به اندازه ی مغزش خورده نشد در این زندگی
    باید خیلی زودتر از اینها میمرد


    || 0 Comments




    شامپو های جدیدی را در خوابم تبلیغ میکنند
    که مستقیما مغز آدم را با کف فراوان میشوید
    فروشنده میگفت ما مفتخریم که انقدر محیط زیست پاکیزه ای را به شما هدیه میدهیم


    || 0 Comments




    جدیدی ها میگویند
    اگر میخواهی کسی "تو" را بخواهد, بهشان بقبولان که خواستن "تو" مد است یا شفا است یا طلا است یا هر چه
    بعد از اینکه فهمیدند نشان بده که تو تنها معدن براوردن آن خواسته ای
    و بعد از مدتی که معلوم شد تو تنها معدن نبودی، با صدای بلند بگو: اولیشان که بودم


    || 0 Comments




    امشب انگار سرنوشت شومی در انتظار ماست
    آخر با رقص ایرلندی شروع کردند و بعد مشروب اسکاتلندی سرو کردند
    بعد همه لخت شدند و مراسم شکر گذاری را به جا آوردند
    بعد هر کس دست یک کس دیگر را گرفت و به گوشه ای از دیوار برد - به فتح کافات -
    و ناگهان معبد تبدیل شد به یک مزرعه ی ذرت که بیشتر ملخ میشد دید تا ذرت
    و همه شروع کردند به هد زدن و دوچرخه زدن
    دیگر داشتم از ترس و محاط شدن در جو قالب تهی میکردم
    که یکهو شکمم یخ زد
    سر حال شدم و به پایین نگاه کردم
    میدانی آن شب اولین شبی نبود که تو را شناختم
    عشق من


    || 0 Comments




    اصلاح بفرمایین لطفا:

    "من آدم هرزه ای ام در آن واحد"


    || 0 Comments



Friday, December 17, 2004



Thursday, December 16, 2004



    دیدی این روزها چقدر همه خودشان را به آدم میمالند؟
    در همه ی زمینه ها میگویم ها


    || 0 Comments




    این روزها دیگر مردم کمتر فضولی میکنند
    فهمیده اند که من و شمایی ندارد
    آدم در کار خودش که فضولی نمیکند٬ آستین بالا میزند و مردانه می ایستد عین خر


    || 0 Comments




    چقدر خوشم می آید از آدم هایی که آداب معاشرت را خوب میدانند
    برای مثال کسانی که وقتی دم غروب از پیش آدم تنها میروند چند تا سیگار جا میگذارند روی میز کنار کتاب ها و سیم ها


    || 0 Comments




    نگاه کن واقعا چقدر بی عقلی دخترها بحث برانگیز است
    ملتی که سال به سال یه عید مبارکی هم به زور میگویند
    آمده اند و تعارفاتی تکه پاره کرده اند


    || 0 Comments




    سه چهار روز پیش به سرم زد که بیایم و ببینمت
    عشق من
    ولی هیچ وقت مثل وقت هایی که هوس میکنم ببینمت بد مستی نمیچسبد
    برای همین است که هفته به هفته دنیایمان یک کهکشان از هم فاصله میگیرد
    و هر بار هوس میکنم ببینمت بد مستی بیشتر میچسبد


    || 0 Comments




    استخر خانه ی قبلی ما همیشه خشک بود و پر از توپ بود و پر از برگ و پر از کلید و حلقه ی ازدواج و نمیدانم چه
    خانه ی فعلیمان استخر ندارد ولی هر جای خانه باشم پای قورباغه میزنم و دست پروانه
    عجیب است٬ آدم شاکی میشود


    || 0 Comments




    کله معلق کمتر بزنید
    بی توجهی کمتر بکنید
    بی خیال کمتر بخوابید
    پشت پا کمتر بزنید به بخت و اقبالتان
    کمتر قد بکشید
    کمتر به گور پدرهایتان بخندید


    || 0 Comments




    من از همینجا اعلام کتبی میکنم
    جناب آقای دکتر فدوراییان
    خیلی حال ما خوش است که تو wvdial مسخره ات مودم ما را نادرست init میکند؟
    شما هم وقت گیر آوردی که به yum yum شکلاتی میگویی از ما gpg بخواهد و تازه گردن خودمان هم بی اندازد؟

    من در هر حال از مصاحبت با شما و بورد هایتان و shell .های متولد و تازه متولد و سی و کورن و اینها را میبوسم
    امضا: دکتر وی وی


    || 0 Comments



Tuesday, December 14, 2004



    - سرم گیج میره
    - باز با خودت چی کار کردی؟
    - هیچی، بیا یه کم کلمو بذار رو زانوت ناز کن
    - بوسش میکنم
    - نه، تحریک جنسی میشم
    - خوب بشی چه عیبی داره
    - آخه تعادل ندارم یه وقت جای عوضی میکنم


    || 0 Comments



Monday, December 13, 2004



    - یالا حرفتو پس بگیر
    - کدوم حرفو؟
    - همین که "دختر جماعت عقل نداره"
    - آخه عزیزم تو می می قلمبه داری، تو کون نانازی نرمابه داری، عقل میخوای چی کار
    -


    || 0 Comments




    تا به حال سیل لب لبک های شناور بر بوس دنیایتان را ویران کرده است؟
    تا به حال روی بوس خوابیده اید و بلال بخورید؟


    || 0 Comments



Saturday, December 11, 2004



    امروز برای چندمین بار در چند روز اخیر موهایم را کوتاه کردم
    باید از یک نفر که نفعی در قضیه ندارد سوال کنم، کدام روز واقعا دستمال سلمانی در یقه ام کرده اند.

    امضا: چیز


    || 0 Comments




    و
    او
    تنها کسی بود
    که پیش از نوشیدن اولین جرعه
    میگفت
    "امشب هم بوی الکل میدهی"


    || 0 Comments



Friday, December 10, 2004



    روزنگاری

    در آن اتاق یک نفر بی خوابی دارد
    در آن یکی اتاق یک نفر بریده بریده حرف میزند
    و در این اتاق یک نفر هست که تا چند سال پیش نفس میکشید
    و امروز هفتمین روزی است که سوییت جدید را اجاره کرده ام.

    پ.ن: سوییت میدونم چیه.


    || 0 Comments




    عزیزم
    وای از آن روز که با باسن برهنه و سینی چای
    دنبالم بدوی
    در چشمانم ملتمسانه خیره شوی
    و اثری از آینده ات نیابی

    تقدیم با مهر


    || 0 Comments




    خوب خوب خوب
    امروز میخوام به کلمات نگاه نکنم
    شاید اون چیزی از آب در بیان که قرار بود یه روزی سر و کله ی من ازش پیدا بشه
    اول از همه اینکه شاید دیگه واسه خود خودم هم از دهن افتاده باشه
    اینکه احساس کنم زندگی بزرگترین جبریه که خودت رو بهش تحمیل میکنی
    میفهمی چی میگم
    یه چیزی مثل یه نقاشی خالی که میدن رنگش کنی
    یکی بلد نیست و از خط میزنه بیرون
    یکی دیگه هم فکر میکنه بیشتر از نقاشی نفس داره و از خط میزنه بیرون
    زندگی پس چی
    اگه فکر کنی بیشتر از نقاشی نفس داری همه به چشم کسی بهت نگاه میکنن که بلد نیست
    تا اینجاش که چیزی نشده
    چارتا الاغ در حال یونجه خوردن جفتک انداختن
    بد مصب وقتی زور داره که چشمای خیانت کار خودت هم بهت میگن "بلد نبودی"
    همیشه میگفتم آدم شجاع کسیه که مرد و زن و الاغ واسش علی السویه باشن
    مایش چند تا کار متحورانه بود
    تا بفهمم من اگه تنهای تنها هم تو این دنیای به این گندگی زندگی کنم
    بازم شجاعت یعنی مرد و زن و الاغ واسم علی السویه باشه
    میدونی که چی میگم
    مسخرس ها
    ولی چارچوب تنها چیزیه که از من و تو بزرگ تره
    ماها مجبوریم
    مجبوریم
    در چارچوب تمایز خودمون رو درک کنیم
    خیلی راحت شد تعریف خوشبختی نه؟
    خوشبخت کسیه که عاشق چارچوبش میشه
    و بنا بر انتفای مقدم
    بی نیاز از درک تمایز میشه


    || 0 Comments




    مثلا همین جمله ی پایینی
    آدم بعضی وقتا بعضی آدما رو که میبینه احساس میکنه قیافش شبیه خدایان بدی شده که تو جنگلای تاریک نم دار هو هو میکنن


    || 0 Comments




    داشتم یه کتاب میخوندم به اسم Network Performance Open Source Toolkit از انتشارات Wiley
    نمیدونم چرا نیم ساعت داشتم به جمله ی تقدیمی این کتاب نگاه میکردم
    میذارمش اینجا که یه کم هم از اینجا نگاش کنم


    This book is dedicated to my grandmother Margaret Gordon
    Sorry, grandma, it's not a mystery novel- but then again,
    in a way, maybe it is.


    || 0 Comments




    بعضی وقتا دارم یه کاری میکنم و یهو تا مغز استخون دردم میاد
    دردم میاد که فراموش کار شدم
    که یادم رفته سال ها پیش، در یک شب تاریک، با دماغ خونی، در برابر هیات منصفه ی مورچه های زیر موکت، قسم خوردم:
    "بی خیال باشم"
    ب
    ی
    خ
    ی
    ا
    ل

    و ای موج های هرزه
    بیایید
    تن لخت بی شکایتم را
    بیایید


    || 0 Comments




    اخطاریه ی شماره ی شونصد و خورده ای و اندی:

    من آدم بی مبالاتی هستم
    منو عروسی و پلوخوری و جلسه ی با حضور معاون وزیر دعوت نکنید
    زیاد هم باهام خودمونی نشید


    || 0 Comments




    مردم چه فکر میکنند در باره ات
    زن ها چه فکر میکنند در باره ات
    آدم های مهم چه فکر میکنند در باره ات
    آدم های شکننده چه فکر میکنند درباره ات
    کسانی که دوستت دارند چه فکر میکنند در باره ات
    کسانی که منتظرند سر خوردن پاهایت را ببینند چه فکر میکنند درباره ات

    ای پاره شود باره ات که انقدر شوهر دارد.


    || 0 Comments



Wednesday, December 08, 2004



    در راستای تعطیلی بین دو تعطیلی و حسرت مر نامزد را
    - کاش نتراشــیده بودم.


    || 0 Comments




    چیزی میخواندم در یک سری حرف های سکسولوِِِژی که یک دکتر زده بود
    دکتر آمد و آمد و تلویحا گفت حرف را
    اما چقدر دلم میخواست میگفت
    سکس یعنی دو نفر در لش ترین و لخت ترین حالت روحی به هم بپیچند
    نه یعنی چیزی را در چیزی بکنند، نه یعنی G-Spot ها را معاینه کردن
    نه یعنی هر گونه رابطه ای که تعریف شود و آسیب شناسی شود

    یعنی من و تو کون گشاد ترین آدم های روی زمینیم
    نه کسی ما را میبیند، نه ما میدانیم چه میخواهیم بکنیم
    فقط خودمان را به زمان به کندی میسپاریم


    || 0 Comments




    بعضی وقت ها آدم مرکز توجه همه است
    و بعضی وقت ها آدم مرکز توجه هیچ کس نیست
    من هر دوی این ها را دوست دارم، در هر دوی اینها نفسم باز است

    نمیدانم چرا هیچ وقت نتوانستم قبول کنم که مورد توجه "یک" نفر بودن، از سر بی کسی نیست
    ضعف نکن


    || 0 Comments




    فکر کنم دوست داشتن آدم فرق میکند
    فقط فرق های اساسی اش را مردم میفهمند
    آدم های باهوش، با غریزه ی مریض، همیشه به قسمت های کناری خیره میشوند
    و در تفاوت، جا زانو می اندازند.


    || 0 Comments



Tuesday, December 07, 2004



    ما حیوان های خوبی هستیم
    به موقع به هم میپریم
    به موقع همدیگر را بغل میکنیم
    به موقع کنار میکشیم
    به موقع میمیریم

    حالا ببینید چه میکند صمفونی نظم
    زندگی یعنی ریاضی
    فهمیدی حالا؟


    || 0 Comments




    میدانی آخر ما مردها عادت هایی داریم برای خودمان
    همانطور که شما دلتان نمیخواهد کسی خون های ماهیانه تان را روی شکمتان بلیسد
    ما مردها هم دوست نداریم وقتی دود میگیریم و دید میزنیم کسی بهمان بگوید سیب زمینی چه شد

    البته ناگفته نماند که
    تو که خون رو شکم لیس میزنی
    خاک تو سرت سیب زمینی


    || 0 Comments




    مرجبا
    حشری شده ایم
    مرحبا چه وزین شده ایم
    مرحبا
    آرامش و سکوت کمرمان
    محبا تخم های سر حالمان


    || 0 Comments




    روی کاروان شتر قهوه ای مایل به قرمز روان شده ایم
    به سویی که دهان آن مرد بیمار نشان میدهد
    آنجا
    آنجا


    || 0 Comments




    میدانی هر چه بزرگ تر میشوی جزییاتت از نوع بو میشوند
    وقتی بچه ی بچه ای همیشه چیزهای شکل دار و گوشه دار در جزییات احساسی ذهنت میگذشت
    کمی بزرگ تر شدی و بوی بنزین و بوی آدامس دهن پسر نانازی های مدرسه
    تا رسید به بوی سیگار و بوی مشروب و کم کم تریاک و آخر بوی پوست دست و زانو
    و حالا دیگر حتی بو ها شکل ندارند، بوی روزها، بوی سال ها، بوی فکرها

    پ.ن: من دیگر نه آن تازه بنگی معصومم :)


    || 0 Comments



Monday, December 06, 2004



    حوصله ام دارد بد جوری سر میرود از دست ترس و متعلقاتش
    من نمیدانم ترس چه حماقتی است
    این تخم لق را کدام تخم سگی در دهان آدم ها شکسته است
    یکی نیست به من بگوید کجای این دنیای بی سر و ته تخمی ترس دارد
    هان؟
    هان؟
    ت
    ف
    ف
    ف
    ف
    حالم به هم میخورد از کسانی که دو دستی زندگی میکنند


    || 0 Comments




    صدایی لای پنجره ها میماند و محو میشود
    صدایی بین پاهای خیس و درز های کهنه ی کفشم
    میماند و محو میشود


    || 0 Comments




    روزگاری دستم به کثافتی به اسم آدم آلوده نبود
    چه روزگاری چه روزگاری چه روزگاری
    میدانی که صد رحمت به گرد سفید خانمان سوز، لااقل میشود به اندازه اش اعتماد کرد
    آدم ها تنها کثافت هایی هستند که هر روز با یک کثافت جدید سورپریزت میکنند

    در اولین فرصت دستم را از این کثافت بیرون خواهم کشید


    || 0 Comments






    Roll me on your frozen fields
    Break my bones to watch them heal
    Drown me in your thirsty veins
    Where I'll watch and I'll wait
    And pray for the rain

    Curl like smoke and breath again
    Down your throat inside your ribs
    Through your spine in every nerve
    Where I watch and I wait and yield to the hurt

    And if you don't believe
    The sun will rise
    Stand alone and greet
    The coming night
    In the last remaining light

    Heaven waits for those who run !



    || 0 Comments



Sunday, December 05, 2004




    Non Pregnant

    Test                                                         Result

    Beta Sub Unit HCG (ELISA)                    <10


    || 0 Comments



Saturday, December 04, 2004



    یکی از بهترین تجربه های نشئگی
    دیدن بدن لخت و پر حرارت خود در مکانی است که دنج ترین جای دنیا است
    در آنجا آقدر خوب و بد به هم پیچیده اند که نمیتوانی هرگز عذاب وجدان بغل کنی
    من مانده ام آن وسط و خون گرم در رگ های گشاد شقیقه ام میچرخد
    تازه میفهمم، زندگی، وقتی تنهای تنهایی، وقتی هیچکدام از وصله های غریزی و تقلیدی به تو نمیچسبد
    که اصلا نمیچسبد
    چه مزه میدهد
    یکهو به واقعیت بر میگردی
    اما محو و مشکوک
    و زنگی ات دردش می آید
    و دوباره میخواهی برگردی به دنیای نشئگی
    چشم هایت را میبندی و به خاطر می آوری
    دلت میخواهد که این حالای تو باشد
    اما میبینی باز هم پریشانی
    این بار میخواهی فکر کنی که پایان من این است
    آن وقت است که از همه ی وقت های دیگر دوست ترش دارم من
    دوستش دارم
    آرام
    آرام


    || 0 Comments





    Mute
    Current Time 0:00
    /
    Duration Time 0:00
    Loaded: 0%
    Progress: 0%
    Stream TypeLIVE
    Remaining Time -0:00
     



    #róisínmurphy


    || 0 Comments

March 2004 -   April 2004 -   May 2004 -   June 2004 -   July 2004 -   August 2004 -   September 2004 -   October 2004 -   November 2004 -   December 2004 -   January 2005 -   February 2005 -   March 2005 -   April 2005 -   May 2005 -   June 2005 -   July 2005 -   August 2005 -   April 2006 -   May 2006 -   June 2006 -   July 2006 -   August 2006 -   September 2006 -   October 2006 -   November 2006 -   December 2006 -   January 2007 -   February 2007 -   March 2007 -   April 2007 -   May 2007 -   June 2007 -   July 2007 -   August 2007 -   September 2007 -   October 2007 -   November 2007 -   December 2007 -   January 2008 -   February 2008 -   March 2008 -   April 2008 -   May 2008 -   June 2008 -   July 2008 -   August 2008 -   September 2008 -   October 2008 -   November 2008 -   December 2008 -   January 2009 -   February 2009 -   March 2009 -   April 2009 -   June 2009 -   July 2009 -   August 2009 -   September 2009 -   October 2009 -   November 2009 -   December 2009 -   January 2010 -   February 2010 -   March 2010 -   April 2010 -   May 2010 -   June 2010 -   July 2010 -   August 2010 -   September 2010 -   October 2010 -   November 2010 -   December 2010 -   March 2011 -   April 2011 -   May 2011 -   July 2011 -   August 2011 -   September 2011 -   October 2011 -   November 2011 -   January 2012 -   February 2012 -   March 2012 -   April 2012 -   May 2012 -   June 2012 -   July 2012 -   August 2012 -   September 2012 -   October 2012 -   November 2012 -   December 2012 -   January 2013 -   February 2013 -   March 2013 -   April 2013 -   May 2013 -   June 2013 -   September 2013 -   October 2013 -   November 2013 -   December 2013 -   January 2014 -   February 2014 -   March 2014 -   April 2014 -   May 2014 -   June 2014 -   July 2014 -   August 2014 -   September 2014 -   October 2014 -   November 2014 -   December 2014 -   January 2015 -   February 2015 -   March 2015 -   April 2015 -   May 2015 -   June 2015 -   July 2015 -   August 2015 -   September 2015 -   October 2015 -   November 2015 -   December 2015 -   January 2016 -   February 2016 -   March 2016 -   April 2016 -   May 2016 -   June 2016 -   July 2016 -   August 2016 -   September 2016 -   October 2016 -   November 2016 -   December 2016 -   January 2017 -   February 2017 -   March 2017 -   April 2017 -   May 2017 -   June 2017 -   July 2017 -   August 2017 -   September 2017 -   October 2017 -   November 2017 -   December 2017 -   January 2018 -   February 2018 -   March 2018 -   April 2018 -   May 2018 -   June 2018 -   July 2018 -   August 2018 -   September 2018 -   October 2018 -   November 2018 -   December 2018 -   January 2019 -   February 2019 -   March 2019 -   April 2019 -   May 2019 -   June 2019 -   July 2019 -   August 2019 -   September 2019 -   October 2019 -   November 2019 -   December 2019 -   January 2020 -   February 2020 -   March 2020 -   April 2020 -   May 2020 -   June 2020 -   July 2020 -   August 2020 -   September 2020 -   October 2020 -   November 2020 -   December 2020 -   January 2021 -   February 2021 -   March 2021 -   April 2021 -   May 2021 -   June 2021 -   July 2021 -   August 2021 -   September 2021 -   October 2021 -   November 2021 -   December 2021 -   February 2022 -   April 2022 -   May 2022 -   June 2022 -   July 2022 -   August 2022 -   October 2022 -   November 2022 -   December 2022 -   January 2023 -   February 2023 -   March 2023 -   May 2023 -   June 2023 -   July 2023 -   August 2023 -   September 2023 -   October 2023 -   November 2023 -   January 2024 -   February 2024 -   March 2024 -   April 2024 -   May 2024 -   June 2024 -   August 2024 -   September 2024 -   November 2024 -   December 2024 -