Sunday, February 27, 2005
Link || 0 Comments من به شدت فکر میکنم یه نفر در همین دو سه روز اخیر با من از روی قصد و غرض دست داده اگه درست فکر میکنم بیا خودتو معرفی کن من موافقم Link || 0 Comments بیا دست هایمان را در جیب های هم کنیم و در خانه قدم بزنیم و حرف بزنیم و خسته شویم و شب به خیر بگوییم و بخوابیم و بیدار نشویم Link || 0 Comments من را به مهمانی ببرید و باهام روبوسی کنید همچی سر زده Link || 0 Comments یادت می آید حتما آن رودخانه را همان که من و لباس های تو را با خودش برد و بعد خشک شد Link || 0 Comments سرکار خانم dora venter عزیز میشه بپرسم عامل موفقیت شما در گشاد کردن آن کون فسقلی تان چه بوده است؟ Link || 0 Comments دارند من بی مقاومت را به اسیری میبرند دارند مرا سر به راه میکنند ای همه ی شیاطین خدا را Link || 0 Comments هپروت شهری است بین برازجان و پادوا با مردمانی خونسرد و مهمان نساز که هیچ چیز را پیگیری نمیکنند هیچ چیز و هیچ کس را Link || 0 Comments نتیجه گیری یک آدم با شعور از فیلمی که یک بی شعور ساخت: "نتیجه میگیریم یه پسر باهوش به راحتی میتونه یه پسر بد بخت رو بد بخت تر کنه" *** من نمیدونم چرا انقدر سعی میکنن فیلم بسازن واسه آسیب شناسی روابط عاشقانه مساله خیلی ساده تر از این حرف ها است هر موقع دلت از یکی چرکی شد، بذارش کنار این دیگه آسیب شناسی و دعوا نداره مگه آدم عاقل وقتی میرینه توی ان و گهشو میگرده؟ تحلیل کردن روابط عاطفی درست مثل گشتن توی ان و گه میمونه چیزی که پیدا نمیشه هیچ، آسایش هم از آدم سلب میشه *** خیابان پر است از نگاه های "ملوس اندر سفیه" و چقدر من چاقوی ضامن دار دست ساز زنجانم را دوست دارم نمیدانم چرا انقدر در کنارش احساس آرامش میکنم شاید برای این باشد که موسقی عامل اصلی انحرافات جنسی و غیر جنسی من است شاید هم برای این است که این چاقو اولین چیز گران و قاچاقی است که خودم خریدم، با پول خودم، و با اجازه ی خودم. *** یک روز باید دوستان دلسوزم را یک جا جمع کنم و برای همشان توضیح دهم که نیازی نیست نگران من باشند من خیلی خوشبخت تر از آنم که آنها روی راه پله ی آن قبرستان بنشینند و یادم را به خیر کنند باید به آنها بفهمانم که کار من خراب کردن پل های پشت سرم نیست کار من خراب کردن پل هایی است که به قبرستان ختم میشود :) *** محمد خاتم انبیا است و فمینیست ها خاتمه ی راه انبیا (سوراخ کون) هستند. پ.ن: احتراما لطفا Link || 0 Comments Friday, February 25, 2005 آدم وقتی خیلی دلتنگ باشه هی تو چاییش یه عالمه شیکر میریزه چشاشو میبنده و میگه من الان خیلی نشئم، اینو برم بالا توپ توپ میشم جالبیش اینجاس که واقعا هم توپ میشی نتیجه گیری فلسفی: نیت مهمه، باقی بهانه، گلخانه ثمانه Link || 0 Comments شب چهارم: فقط کمی اعصابم خورده و زیاد تخمه میخورم کمی، کمی، کمی! دلم درشت نمایی خواسته به شدت راستی قبلا ها چقدر راحت تر به دست می آمد این به اصطلاح "درشت نمایی" این را وقتی فهمیدم که چشمم افتاد به جلد روغنی پژواک 2 *** در یک Live آفرو-لاتین راک چگونه میتوان بود، و در شب چهارم هم به سر برد چقدر سخت است بروم در یک حرکت نمادین دیوار را گاز بزنم :) *** اشک خدا بر سر ما ترامادول رهبر ما پ.ن: من دیدم که انقلابیون افغان میگفتند، جلوی آمریکایی های نجس العین *** پنجره ی خانه ی آنها باز میشود به دو تا منبع بزرگ که پر از ان و گه آدمیزاد است با خوشحالی میگوید که این ان و گه ها را تصفیه میکنند و میشود آب شرب و بعد میدهند به چمن ها بخورند البته او چند بار وقتی بچه بوده خودش هم از آن آب خورده و خوشمزه بوده و من هر چه نگاه میکنم چراغ میبینم و ساختمان های یک شکل و سر تکان میدهم هوم *** عزیزم :) سال ها است تو را ندیده ام از وقتی سر و کله ی عزیزم های واقعی پیدا شد حقیقتش تو بیشتر عزیزمی آدم به تو میتواند با خیال راحت ببازد، برهنه و دست ها بالا ولی چه کنم که زندگی جریان دارد، و من برای عقب ماندن از جریان به دنیا نیامده ام :( *** درک جاهای خوب زندگی تنها برای کسانی است که تماشا میکنند و یا خواب میبینند به محض اینکه بازیگر شوی و به روی صحنه بیایی، دیگر هیچ چیز نمیفهمی برای همین است که آدم هر چه بزرگ تر میشود، بی چیز تر میشود *** بعضی وقت ها فکر میکنم انقدر زندگی کرده ام که از این به بعد کافی است بنشینم و خاطراتم را مرتب کنم تا بقیه ی چوب خطم پر شود و زمانم فرا رسد *** من یه عشق بازی جدید یاد گرفتم میشینیم رو به روی هم وسط یه اتاق که پر از لباسه لباسا رو تا میکنیم و میذاریم تو کشو های دراور این کار رو یه مدت طولانی که انجام بدیم حتی ممکنه آبمون بیاد ( یه جور سرخوشی دو نفره ) حس میکنم این کار خیلی خلوت و تنگ و بو داره میدونی؟ *** Date های خودتون رو بذارین روزای شنبه اینجوری هر کس به سهم خودش یه مقدار از شنبگی قضیه کم میکنه بعد یه وقت دیدی تعطیل رسمی شد Link || 0 Comments Monday, February 21, 2005 چقدر هیجان انگیز که فردا سه شنبه است و نه یک شنبه چقدر هیجان انگیز تر میشد اگر پس فردا هم به جای چارشنبه پنج شنبه بود از همه هیجان انگیز تر این است که همیشه پنج شنبه باشد پ.ن: این کون کجه؟ Link || 0 Comments من را ببرید بالای یک تپه چال کنید آن تپه دور افتاده ها نه آن جنده ها و بعد او را پا برهنه تبعید کنید به یک تپه ی دور افتاده ی خیس تا پاهایش فرو برود در من و ساکت شوم از شر بر آمدگی های زندگی Link || 0 Comments من اگر الان بخواهم orde بدهم میدانی چه میگویم؟ سری کامل و سانسور نشده ی ارتش سری، با یک خونه ی خالی، با 72 ساعت شب و 10 پاکت سیگار و چند بطری الکل Link || 0 Comments همچی او را خواهر کوچولو صدا میزند هر که نداند خیال میکند این کیر بریده است و او چیزی غیر از لنگ و پاچه و لب و لنچه دارد جل الخالق Link || 0 Comments چقدر خوب میشد آدم ها مجبور نبودند یک سری کیف ها را با تن و بدن هم بکنند آن وقت کسی خیال نمیکرد حق خاصی بر گردن دیگری دارد، چون برایش لخت شده آن وقت کسی زبانش در عرض چند ماه به اندازه ی چند قرن دراز نمیشد Link || 0 Comments هر چیزی که دل آدم های آبکی و به درد نخور میخواهد میشود عرف و بعد آدم حسابی ها مجبور میشوند یک عمر زیر زیری زندگی کنند تا خلاف عرف نشود Link || 0 Comments Mirage یعنی سراب، کوراب، نقش بر آب، امر خیالی، وهم Link || 0 Comments معما در این حالت آدم هی غلت میزند در دشک هشیار هشیار با تنی که هر لحظه از تو میخواهد یک جایش را دست مالی کنی تا همه ی لذت های عالم را به پایت بریزد فقط برای یه کمی دستمالی تنها در ازای یه کمی دست مالی Link || 0 Comments اینایی هست که هی به آدم میگن همه ی این چیزا تلقینه بیایین الان یه کاری کنین من تلقینم بیاد دیگه پس چرا نمیاد خوارکسده ها؟ هان؟ بیاین تلقینمو بیارین دیگه یا چیزمو پیدا کنین یا بهم تلقین کنین تخم سگا Link || 0 Comments من گه بخورم دیگه چیزی توی قوطی کبریت قایم کنم من گه بخورم من گه بخورم چیز رو باید فقط توی گنجه قایم کرد Link || 0 Comments Saturday, February 19, 2005 Losing sleep, in too deep Fading sun, what have I done? Came so close to what I need most Nothing left here Cut the ties, uncovered disguise Left behind all intertwined Lost control, moved out of the role now Nothing's left here Leave it be It was meant for me Soul sacrifice Forgot the advice Lost track of time In a flurry of smoke Waiting anxiety For a fair judgement deserved Link || 0 Comments Thursday, February 17, 2005 گوش کن یک چیزی به تو بگویم هر موقع توانستی بفهمی عشق چه تفاوت لذتی با آبلیمو خوردن دارد به تو میگویم زن بگیر Link || 0 Comments اگر بفهمی٬ ارزش آدم ها به استعدادها یا همان داشته های ازلی شان است٬ بگو ROM BIOS پس چرا بعضی ها انقدر احمق اند حماقت از این بیشتر که فکر کنی ارزش یک آدم تغییر میکند؟ *** این شب ها مذهبی ها و خوب ها بهانه ای پیدا کرده اند برای جمع شدن و قلمبه شدن و به چشم آمدن این شب ها آشغال ترین و بی فکر ترین و پوک ترین آدم ها را یک جا میبینی فرصت خوبی است برای آنکه به استقرا ثابت کنی مذهب برای احمق ها است *** مرگ میماند به موسقی محبوبت باور نکردنی است ارتباط به این لطیفی با حوزه ی واحد درک را انقدر زشت میبینند همه *** آخ بالاخره این پیتزاییه که میگفتم جیمی هندریکس میاره پشت موتورش بالاخره ی بالاخره زهرشو به ما ریخت دیدم دیشب همچین چشماش برق میزد ها نگو قراره مسموم بشم و آب زلال قابل شرب از کونم دفع کنم *** آم عرض شود که یادگیری بعد از حشری شدن بزرگترین خلسه ی عالم است *** اینجا نقطه ای میگذارم به احترام خودم که حاضر شدم شجاعانه و فداکارانه از زندگی ام بگذرم تا خودخواهی ام کامل شود خودخواهی "من به هیچ چیز پایبند نیستم"٬ حتی نفس کشیدن حتی خود شما little creature *** ببینید چقدر اسم آهنگ شاهکاره: Porn Piece Or The Scars Of Cold Kisses *** اعتیاد مثل یک علاقه ی با سماجت زیاد میباشد که آدم به درک کردن با درشت نمایی پیدا میکند Link || 0 Comments Wednesday, February 16, 2005 اممم بد نیست گاهی آدم بترسد احساس نیاز شدید به ترسیدن التماس کردن برای یک لرز کوچک جان دادن برای جیغ زدن و تب داشتن Link || 0 Comments Tuesday, February 15, 2005 The machine of a dream Such a clean machine With the pistons a pumpin' And the hub caps all gleam When I'm holdin' your wheel All I hear is your gear When my hand's on your grease gun Oh it's like a disease son I'm in love with my car Gotta feel for my automobile Get a grip on my boy racer rollbar Such a thrill when your radials squeal Told my girl I'll have to forget her Rather buy me a new carburetor So she made tracks sayin' This is the end now Cars don't talk back They're just four wheeled friends now When I'm holdin your wheel All I hear is your gear When I'm cruisin' in overdrive Don't have to listen to no run of the mill talk jive I'm in love with my car Gotta feel for my automobile I'm in love with my car String back gloves in my automolove پ.م: منظورم از این شعر و این عکس توهین به بانوان محترم و فداکارمان نبود Link || 0 Comments من وقت هایی که خیلی شادم فقط دوست دارم queen گوش کنم نمیدونم چه سریه یعنی میدونم *** وقتی یک همبرگر در انتظار تو است وقتی یک عالمه پول در انتظار تو است وقتی یک عالمه تعطیلی در انتظار تو است وقتی یک خانم خیلی زیبا و خوش ادا منتظر تو است وقتی خواب در انتظار تو است وقتی مرگ در انتظار تو است عجله نکن ولی اگه خواستی یه چیزی بگی معتل نکن Link || 0 Comments دو تا کبودی رو بازوی چپم هست نه جدیدا کسی بازومو مکیده نه مشت خوردم درد هم نمیکنه امیدوارم نشونه ی سکته باشه *** یعنی معنی آن کلمه ی دهن پر کن این است که آدم خوبتر را به قیمت بدتر تجربه کند؟ میدانی که من این کار را میکنم قناعت را بی خیال شو، من همان نظافت را رعایت میکنم *** من عاشق کشف کردن راه حل هایم من عاشق پیدا کردن گزینه ها و توضیح علت برتری گزینه ی درستم *** سه نفر در لیست من همیشه ی خدا آن لاین اند یکی یاهو هلپر یکی فارسی دیک یکی هم تو عزیزم خوب قبول کن که از چشمم بیفتی *** بعضی ها چقدر زود با آدم خودمانی میشوند هنوز جرات نکرده ای دست به گردنش بزنی ابراز دلتنگی و کشش میکند Link || 0 Comments Sunday, February 13, 2005 دختره روی توالت فرنگی نشسته است و دو سوم رخ نگاهم میکند من دارم عکس پنجه های کشیده ی پایش را در هوای کاشی ها میگیرم و خوابم می آید با او Link || 0 Comments اول خاکسترهای غیر عادی را با "اسکاچ-برایت تبعیدی به گوشه ی آشپزخانه"، هول میدهم زیر شوفاژ بعد در را قفل میکنم ، چراغ را خاموش و نارنگی روی سنگ ها را قاپ میزنم و بو میکنم بعد به boat که on the river است خیره میشوم تا ببینم امشب قرار است چه شگفتی از این خلقت را نشانم دهد *** من دیگر کمتر در این دنیا هستم تا جایی که ذهنم یاری میکند خیلی کم به خاطر می آورم وقت هایی را که واقعی بوده باشم بی آنکه کله ام از کورن فلکس های ازدیاد زندگی در حال انفجار باشد *** دیدی بعضی وقت ها خیلی بیخود با یک آدم برخورد میکنی به اندازه ی همه ی عمرت هم بیشتر با او دچار تفاهم میشوی و کیف میکنی یکی عین خودت را گیر آورده ای و از آن برخورد به بعد، دیگر حتی قدمی هم به سمت آن آدم نمیگذاری و فقط میدانی که خوب میشناسی اش و همین به اندازه ی تمام دوستی های فیزیکی ات، برای تو وابستگی ایجاد میکند Link || 0 Comments Saturday, February 12, 2005 any way dont forget: here exists a guy who will love you for ever ANd what ever comes , a love which has been settled down , far from any disturbance and calm as her eyes while in your arms Link || 0 Comments You left a stain On every one of my good days But I am stronger than you know I have to let you go Link || 0 Comments لحظه ای بیش نمیگذرد از وقتی شاشم تمام شد لحظه ای بیش نمیگذرد از وقتی در لایه ی دیگری از دنیا زندگی میکردم لحظه ای بیش نمیگذرد از وقتی بشکاف و صابون خیاطی مادرم را بردم در اتاقم و مغزم را دوباره از الگوهای زن روز درآوردم لحظه ای بیش نمیگذرد از وقتی تاول های دستم را کندم لحظه ای بیش نمیگذرد از وقتی دیوانه شدم لحظه ای بیش نمیگذرد از وقتی از سرما در لوله ی توپ خوابیدم و آن احمق ها مرا به آسمان پرتاب کردند Link || 0 Comments امشب مرض هایم را مثل سگ های هار ول کرده ام در کوچه بعضی هایشان باهوش ترند و بعضی هایشان وحشی تر و بعضی تر ها مردنی Link || 0 Comments لبهایت را غنچه کن بده جلو ببینم آمممممم زشت بود نفر بعدی Link || 0 Comments شبی اینچنین باید همه را از خانه بیرون کرد با تیپا و لبخند و سپس لخت شد و به جان زندگی افتاد با دو هزار اسب بخار کمر Link || 0 Comments میدانی چه موقع نفس کشیدن سخت تر از همه میشود؟ آهان پس گوش کن وقتی آدم بیمار هایی را میبیند که رسما وارد منطقه ی حفاظت شده اش میشوند و هر گهی میخواهند میخورند آدم اعصابش گه مرغی میشود Link || 0 Comments وای اینجا چقدر شلوغ است باید موش های چاقی شویم و لذت ببریم Link || 0 Comments Friday, February 11, 2005 بعضی ها رجز میخوانند برای زندگی انگار زندگی جسم دارد و دردش میگیرد زهی زندگی گوسفند ها در تپه ابلهان خوش لباس یکی دو تا نیستند Link || 0 Comments من که میدانم امشب که بخوابی سینه هایت به هم میچسبند ذره ها به آرامی پوست مرطوبت را ترک میکنند و سوار میشوند بر همان که میگویند بالاتر از طبیعت است می آیند و آتش مهمانی ام را خاموش میکند میدانی که بدون تو زندگی ام سوت میکشد سرسام میگیرد Link || 0 Comments این یخبندان آدم را دلتنگ میکند برای سرعت Link || 0 Comments استفاده ی بهینه یعنی وقتی شب میشود رو به رویت دوازده ساعت نبینی یک زندگی ببینی که شروع میشود سرش به سقف میخورد هیجانش میخوابد و میمیرد Link || 0 Comments شاید کافی باشد 50 سال دیگر پسرم از من بپرسد نام درخشنده ترین را و یواش در گوشش نام تو را بگویم برای آنکه لبخندی که آرزویش را داشتم با خیال راحت بر لبت بنشیند پ.ن: ابریشم تو داده، حسنی که خدا داده Link || 0 Comments Thursday, February 10, 2005 Link || 0 Comments تو درست میگویی من بزرگ بودن را چپکی تفسیر کردم از آن ور که نگاه میکنم تو بزرگ تری و بزرگی تو از بزرگی من با شکوه تر است Link || 0 Comments او خوشش می آید که من وسط جمله هایم تعجب میکنم که انقدر برای خودم هیجان انگیزم Link || 0 Comments یک لیوان کوتاه خریده ام باریک و شیشه ای از آن ها که دلت میخواهد درشان کنیاک بریزی خالص اما او درش گوش ماهی های معلق در پارافین انداخته و یک فتیله در نافش فرو کرده تا شب ها روشنش کنم و دست های او به خاطرم بیاید ظریف و آبی Link || 0 Comments بعد از ازدواجمان برایم کیک کشمشی درست کن هر روز در یک قالب Link || 0 Comments به او میگویم وجود تو سراسر حفره است میگوید منظورت از تو، همه ی ماست دیگر؟ میگویم آه Link || 0 Comments من نمیتوانم کس شعری نباشم بر آرامش سنگین بودن Link || 0 Comments بد عنقی های آدمی را تلمبه ها ترانه ای میخوانند دلتنگی هایش را آه و اوه های دلبر نادیده میگیرد و هر خشمی، عرقی نریخته است حقیقت من و تو در این ارگاسم نهفته است ارکستری شاید، که با تمام وجود رهبری اش میکنیم Link || 0 Comments سر تولد بد عنقی میکنی و بادکنک ها را شاخ میزنی و نصف شب میگویی کیک تولد هم کره ی خوبی است ها Link || 0 Comments بعضی ها چقدر دلقک و بی سر و پا هستن آدم باورش نمیشه طرف میره واسه هزار تا وبلاگ با هزار تا طرز فکر مختلف comment میذاره که "آره درکت میکنم" آخه مگه آدم چند تا طرز فکر و جهان بینی رو میتونه در آن واحد درک کنه؟ یکی میگه من دلم میخواد کس خر بذارم، میره میگه "ایول" یکی دیگه تولد حضرت فاطمه رو تبریک میگه میره میگه "مال شما هم مبارک باشه" یه نفر مینویسه عشق و دیگر هیچ میره میگه "آری عشق" یکی دیگه میگه شاشیدم به قبر عشق و هفت جد و آبادش میره میگه "آخ گفتی" !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! Link || 0 Comments آقا من توی وبلاگم ایمیل نذاشتم این کار نه مد روزه نه دلیل فنی داره از نظر من فقط یه معنی داره اینکه دلم نمیخواد با کسی از طریق این وبلاگ آشنا بشم و احیانا باهاش حرف بزنم حالا یه عده منو میشناسن که دستشون درد نکنه یه عده ی دیگه هم منو نمیشناسن که سرشون درد نکنه انقدر ID منو به این و اون ندین نترسین، من از تنهایی غمباد نمیکنم شخصیت آدم نباید اجازه بده حریم دیگران رو بشکنه من اگه دلم بخواد با کسی حرف بزنم، خودم ماشالا رو دارم سنگ پای قزوین، زبون هم دارم شیش متر و نیم، نیازی به network marketing و تبلیغات کلامی ندارم قبلا از تمام کسانی که به سلیقه ی اینجانب احترام میگذارند کمال تشکر را دارم. پ.ن: نظرخواهی رو هم ور نمیدارم، چون بدم نمیاد چار تا حرف دیگه رو زیر حرفام بخونم، یک جور تفریح ( fun ) محسوب میشه واسم. Link || 0 Comments Monday, February 07, 2005 مانتو سرایی بود در فکر کنم هفت تیر یا بلکه فاطمی من یک بار در چار سالگی در یکی از اتاق پرو ها را باز کردم دو پستان دیدم هرکدام قدر دنیای کوچکم از آن موقع قبل از خوردن پستان هیجانی میشوم Link || 0 Comments اوه کوزت من بیا اینجا بنشین کف دستم بگذار بازدمم موهای نرمت را جا به جا کند امشب دلم نمیخواهد به فاضلاب مرکزی شهر بروم لعنت به انقلابیون اه Link || 0 Comments بیایید یک حال و هوایی عوض کنیم بس است خانم ها دست چپ زیر سینه ی راست لبخند نوک دماغ به سقف حالا شوهر هایمان را از این ور باسن فرسوده میکنیم Link || 0 Comments میدانی میدانی همه ی تاکسی دار ها گفتند آن ور ها بسته برف همه را زمین گیر کرده من میگویم خوب این دفعه را به خاطر عشق من در برف گیر کنید مرد باشید او منتظر من است او گفته موبایلش مثل فانوس آرلینگتون روشن خواهد ماند نه نه خیانت عشقی چیزی نمانده تا خراب شود هر چه ساخته بودیم عشق من نرو Link || 0 Comments عشق من خارجی شده شبها روزنامه میخونه انگار خواسته باشه به تخیل اروتیک من فرصت بازسازی بده اون همیشه منو دنبال خودش میکشه میخوامش Link || 0 Comments کیرم تو نیمرخت توالت آدمو عصبی میکنی لحظه های سیاه و سرد آدمو تکون میدی که بیدار شن نمیخوامت Link || 0 Comments Sunday, February 06, 2005 سرم را که در دستم میگیرم و برای خودم آهنگ آرام کننده میخوانم میخونم ممممممم *** روشن کن مسیر را مریض من تب دار است باید شیطان ها را از او دور نگه داریم *** میدانی لذت یعنی چه؟ لذت لذت لذت میدانی در باره ی چه صحبت میکنم؟ در باره ی لذت در باره ی لذت پرستی در باره ی بت هایی که برای بندگانشان strip tease میکنند در باره ی آنچه برای آن متولد شده ایم در باره ی آنچه حواس را آلوده به مایع لزج قدرت میکنند *** کاش من پیامبری میشدم رسالتم بی خیال کردن آدم ها رسالتم خودخواه کردن آدم ها رسالتم خود خدا بین کردن آدم ها رسالتم ریدن به شخصیت ها شخصیت های حقوقی بود *** چه لذت بخش است پوشیدن شلوار های پاره پوره ی قدیمی لذت کشف کردن سانت به سانت خاطره های پاره شدن و کهنه شدن و مردن *** من نمیدانم چرا در همه ی اولتیماتوم هایی که زندگی بهم داده علم دوست شدم نمیدونم چرا وقتی گشاد گشاد وقت رو میریزم تو سوراخ مستراح این غریزه ی خدادادی اکتیو نمیشه *** میخوام بهتون بگم که ما باید همه دست به دست هم خودمون رو نجس کنیم، مدفوع خودمان را بخوریم، کس کشی کنیم برای جفت گیری کردن کره ی زمین تا همه ی این تمیز ممیز ها خجالت بکشند از اختلافشان با زمینه چرا همش ما باید همش فکر کفش و لباس نو و لباس رسمی کنیم Link || 0 Comments Saturday, February 05, 2005 امروز خیلی خودپرستی ام گل کرده دو قطعه عکس کاملا واقعی از خودم در اینجا میگذارم تا شما هم عاشقم شوید m e d i t a t i o n *** عززززززیــــــزم من امشب تنم لشی اش می آید اگر ممکن است بیا شکمم را گرم کن با بخار های دهانت و با این کار هم به من حال بده هم شر زبانت را کم کن پ.ن: ببخشید اگه اساعه ادب شد *** وای پسر من عاشق اینم که بنشینم ساعت ها حجت الاسلام قرائتی را ببینم که قوری دستش گرفته الاغ و استبراء می آموزد چقدر آدم حشری میشود *** خدایا چقدر مرا با مزه آفریدی انقدر که با خودم میخندم نصف شب ها، هیچ کس مرا نمیخنداند *** مگنا لایت سیگار به صرفه ایه واسه شبایی که میخوای سیگار حروم کنی همچی بی رویه بی جنبه بازی در بیاری *** ارباب من چه دستور میفرمایند؟ دختره را بکشیم، یا بکنیم؟ دست بوسم *** اگر گفتید رمز موقفیت در زندگی چیست؟ باید زندگی را مثل هویج با شهوت بجوید و هی دندان های تیزتان را به رخ دیگر زندگان بکشید باشد رستگار شوید *** باریکلا یک بار دیگر بگو خوارکسده نه خوارکسته *** everlast یک ور و santana یک ور دیگر این نمیشود ماوراء طبیعه پس لابد حافظ میشود؟ *** هی دلم میخواهد دست کنم در شکم آبرویم و چیزی برایتان بگویم ولی غیرتم اجازه نمیدهد *** آدم خوبه که دلش پاک باشه کسشم خل باشه با شخصیت هم باشه *** بعضی ها خیلی عجیب غریبند خوش به حالشان چه مندشان بالاس *** دکتر وی وی یکی دیگر از عوامل شناخته شده در شادابی و عدم افسردگی را پیاز خوردن با ناهار توصیف کرد Link || 0 Comments Friday, February 04, 2005 آرام آرام باز میگردم به اتاقی که در آن راه رفتن را یاد گرفتم در خلسه فرو میروم و خاطره ی اولین راه رفتن پاهایم را نازک میکند کمی فکر میکنم و ناگهان پلک زدنم نازک میشود سیگار کشیدنم نازک میشود موهای زیر شکمم نازک میشوند دیدنم نازک میشود و به زندگی ام فشار می آید *** وای خوب شد از این استکان صرف نظر کردم آن موقع هنوز محرم نشده بودم تا بدانم چقدر لبریزم وای چقدر لبریزم *** هر کسی چیزی به خاطر دارد از آخرین روز کودکی و اولین روز بزرگی و من ماه کهربایی را صدای آلوده به غم یک بزرگسال را، بزرگسال *** چقدر هر چه میگذرد زندگی برجستگی اش را از دست میدهد شاید هم من زیادی تاریخ پرستم *** امروز دوستی برایم میگفت از یک عده آدم و ناگهان ترسیدم از اینکه این همه فرق کرده ام دنیا خیلی کند تر از این حرف هاست آدم این را خیلی دیر میفهمد خیلی بعد از آنکه خودش را کشت *** من دارم لای علف های هرز خانه تان وول میخورم مثل یک جانور لزج که پوستش روشن است و تو لابد داری کتاب زویا پیرزاد یا مونیرو روانی پور یا شهنوش پارسی چی چی میخوانی و تخیلت را قوی میکنی زندگی به فجیع ترین وضع ممکن خنده داری است Link || 0 Comments Wednesday, February 02, 2005 آخری را هم میترکانم به یاد bjork وقتی come to me میخواند و من هفتیر را درست روی استخوان بالای شقیقه اش گذاشته بودم Come to me I’ll take care of you Protect you Calm, calm down You’re exhausted Come lie down You don’t have to explain I understand You know That I adore you You know That I love you So don’t make me say it It would burst the bubble Break the charm Jump off Your building’s on fire I’ll catch you I’ll catch you Destroy all that is keeping you back And then I’ll nurse you I’ll nurse you Come to me I’ll take care of you You don’t have to explain I understand Link || 0 Comments دیوارهای بلندی است میان آنچه ایستاده ایم و گرد و خاک های گرد که صداها را آنقدر میپیچاند که تنها مثل سوزن به تن میروند و هر بار پلک میزنیم قسمتی از خدا آتش میگیرد Link || 0 Comments مردشور ریخت دنیا را ببرد وقتی سیگارم تموم شده و تا خونه فقط 20 دقیقه راه است و تو 15 دقیقه کم داری واقعی ترین ریاضی دنیا که به قول اون استاد بی سواد "موتور داره کار میکنه" ماتریس بیست در بیست رو بکن تو کونت Link || 0 Comments اوه من چقدر این روزها مهربان و بزرگوار شده ام هر خر و گاوی رو راه میدم تو خونم و تنشو قشو میکنم حالا اجر کارم ضایع نشه با این بد دهنی که کردم Link || 0 Comments میدانی چه میگوید سنگ وقتی به سویت می آید؟ میگوید سلام Link || 0 Comments
March 2004 -
April 2004 -
May 2004 -
June 2004 -
July 2004 -
August 2004 -
September 2004 -
October 2004 -
November 2004 -
December 2004 -
January 2005 -
February 2005 -
March 2005 -
April 2005 -
May 2005 -
June 2005 -
July 2005 -
August 2005 -
April 2006 -
May 2006 -
June 2006 -
July 2006 -
August 2006 -
September 2006 -
October 2006 -
November 2006 -
December 2006 -
January 2007 -
February 2007 -
March 2007 -
April 2007 -
May 2007 -
June 2007 -
July 2007 -
August 2007 -
September 2007 -
October 2007 -
November 2007 -
December 2007 -
January 2008 -
February 2008 -
March 2008 -
April 2008 -
May 2008 -
June 2008 -
July 2008 -
August 2008 -
September 2008 -
October 2008 -
November 2008 -
December 2008 -
January 2009 -
February 2009 -
March 2009 -
April 2009 -
June 2009 -
July 2009 -
August 2009 -
September 2009 -
October 2009 -
November 2009 -
December 2009 -
January 2010 -
February 2010 -
March 2010 -
April 2010 -
May 2010 -
June 2010 -
July 2010 -
August 2010 -
September 2010 -
October 2010 -
November 2010 -
December 2010 -
March 2011 -
April 2011 -
May 2011 -
July 2011 -
August 2011 -
September 2011 -
October 2011 -
November 2011 -
January 2012 -
February 2012 -
March 2012 -
April 2012 -
May 2012 -
June 2012 -
July 2012 -
August 2012 -
September 2012 -
October 2012 -
November 2012 -
December 2012 -
January 2013 -
February 2013 -
March 2013 -
April 2013 -
May 2013 -
June 2013 -
September 2013 -
October 2013 -
November 2013 -
December 2013 -
January 2014 -
February 2014 -
March 2014 -
April 2014 -
May 2014 -
June 2014 -
July 2014 -
August 2014 -
September 2014 -
October 2014 -
November 2014 -
December 2014 -
January 2015 -
February 2015 -
March 2015 -
April 2015 -
May 2015 -
June 2015 -
July 2015 -
August 2015 -
September 2015 -
October 2015 -
November 2015 -
December 2015 -
January 2016 -
February 2016 -
March 2016 -
April 2016 -
May 2016 -
June 2016 -
July 2016 -
August 2016 -
September 2016 -
October 2016 -
November 2016 -
December 2016 -
January 2017 -
February 2017 -
March 2017 -
April 2017 -
May 2017 -
June 2017 -
July 2017 -
August 2017 -
September 2017 -
October 2017 -
November 2017 -
December 2017 -
January 2018 -
February 2018 -
March 2018 -
April 2018 -
May 2018 -
June 2018 -
July 2018 -
August 2018 -
September 2018 -
October 2018 -
November 2018 -
December 2018 -
January 2019 -
February 2019 -
March 2019 -
April 2019 -
May 2019 -
June 2019 -
July 2019 -
August 2019 -
September 2019 -
October 2019 -
November 2019 -
December 2019 -
January 2020 -
February 2020 -
March 2020 -
April 2020 -
May 2020 -
June 2020 -
July 2020 -
August 2020 -
September 2020 -
October 2020 -
November 2020 -
December 2020 -
January 2021 -
February 2021 -
March 2021 -
April 2021 -
May 2021 -
June 2021 -
July 2021 -
August 2021 -
September 2021 -
October 2021 -
November 2021 -
December 2021 -
February 2022 -
April 2022 -
May 2022 -
June 2022 -
July 2022 -
August 2022 -
October 2022 -
November 2022 -
December 2022 -
January 2023 -
February 2023 -
March 2023 -
May 2023 -
June 2023 -
July 2023 -
August 2023 -
September 2023 -
October 2023 -
November 2023 -
January 2024 -
February 2024 -
March 2024 -
April 2024 -
May 2024 -
June 2024 -
August 2024 -
September 2024 -
November 2024 -
December 2024 -
|